پايان نامه مديريت : بررسي اثرات بانكداري الكترونيك در دولت الكترونيك

۹ بازديد

بررسي اثرات بانكداري الكترونيك در دولت الكترونيك

 

تاثير دولت الكترونيك را در دوسطح خرد و كلان مي توان بررسي كرد:

 

سطح كلان

 

الف) باعث تغيير كاركرد دولت ها مي گردد كالاها وخدمات با هزينه كمتر وسرعت بالاتر ارائه مي شود اگرچه ممكن است در كوتاه مدت هزينه بردار باشد اما در بلند مدت باعث كاهش هزينه ها مي شود۰ و بسياري از مشاغل در سطح دولتي حذف ونهايتا حجم دولت كوچكتر مي شود۰

 

ب)دومين اثردر شيوه اداره امور دولتي است به اين معنا كه شهروندان با دولت در تعامل هستند و رابطه به شكل سنتي يك طرفه نيست اين رويكرد جديد سه پيامد دارد :

 

۱- اولين جز آن شامل گرداوري اطلاعات از جامعه جهت تصميم گيري وسياست گذاري از يك طرف ومطلع ساختن عموم از تصميمات از طرف ديگر مي باشد۰

 

۲- دومين جز آن استفاده از فن آوري اطلاعات وارتباطات در جهت تسهيل مشاركت و تبادل نظر عموم مردم در راستاي سياست گذاري عمومي وتعيين اولويت هاي استراتژيك در تصميم گيري هاي دولتي مي باشد۰

 

۳- سومين عنصر و پيشرفته ترين آن استفاده از فن اوري اطلاعا ت وارتباطات جهت انتخاب نمايندگان سياسي وفرايندهاي مردم سالار مي باشد كه همان دموكراسي الكترونيكي است۰

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سطح خرد

 

سطح خرد(سازمان ها- كاركنان ومديريت) : ساختارهاي سازماني تغيير پيدا مي كنند واز حالت سلسله مراتبي و عمودي به صورت كاملا تخت در مي آيندو مرزها و واحدهاي سازماني كم رنگ تر مي شوند و به حضور دائمي وفيزيكي كارمندان نيازي نيست ومي توان از نيروي فكر انها بيشتر استفاده كرد۰

 

طبق اثراتي كه براي دولت الكترونيك برشمرديم مي توان آن را بهترين راه حل براي ايجاد دموكراسي وتحقق عدالت اجتماعي كه مورد نظر دولت است است برشمرد۰

 

 

همچنين با توجه به مشكلاتي كه در كشور ما در راه ايجاد تامين خدمات به شهروندان به ويژه در زمينه بانكداري الكترونيكي در شهرهاي بزرگ وجود دارد دولت الكترونيك كمك مي كند تا بسياري از آنها حل شود و خود گام موثري در ايجاد شهر مجازي مي باشد۰كه البته ايجاد دولت ‌الكترونيك به صورت صحيح نيازمند آموزش تمام شهروندان است كه ابتدا بايد با وسايلي ارتباطي كه با آن بيشتر آشنا هستند اين امر صورت بگيرد.

 

۲-۱۸) مزاياي بانكداري الكترونيك

 

مزاياي بانكداري الكترونيك را مي توان از دو جنبه مشتريان و مؤسسات مالي مورد توجه قرار داد از ديد مشتريان مي توان به صرفه جويي در هزينه ها، صرفه جويي در زمان و دسترسي به كانال هاي متعدد براي انجام عمليات بانكي نام برد.

 

از ديد موسسات مالي مي توان به ويژگي هايي چون ايجاد و افزايش شهرت بانك ها در ارائه نوآوري، حفظ مشتريان علي رغم تغييرات مكاني بانك ها، ايجاد فرصت براي جستجو مشتريان جديد در بازارهاي هدف، گسترش محدوده جغرافيايي فعاليت و برقراري شرايط رقابت كامل را نام برد.

 

براساس تحقيقات موسسه data monitor مهم ترين مزاياي بانكداري الكترونيك عبارت اند از: تمركز بر كانال هاي توزيع جديد، ارائه خدمات اصلاح شده به مشتريان و استفاده از راهبردهاي تجارت الكترونيك. البته مزاياي بانكداري الكترونيك از ديدگاه هاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت نيز قابل بررسي است. رقابت يكسان، نگهداري و جذب مشتريان از جمله مزاياي بانكداري الكترونيك در كوتاه مدت (كمتر از يك سال) هستند. در ميان مدت (كمتر از ۱۸ ماه) مزاياي بانكداري الكترونيك عبارت اند از: يكپارچه سازي كانال هاي مختلف، مديريت اطلاعات، گستردگي طيف مشتريان، هدايت مشتريان به سوي كانال هاي مناسب با ويژگي هاي مطلوب و كاهش هزينه ها، كاهش هزينه پردازش معاملات، ارائه خدمات به مشتريان بازار هدف و ايجاد درآمد نيز از جمله مزاياي بلندمدت بانكداري الكترونيك هستند. با توسعه الكترونيكي شدن مبادلات پولي و مالي، سوءاستفاده از اين امكانات هم رشد يافته و هم ضرورت دارد با بهره گيري از خدمات امضاي الكترونيك و افزايش امنيت نظام هاي بانكي در كنار حمايت هاي كيفري و افزايش ريسك پذيري بانك ها به توسعه بانكداري الكترونيك و ايجاد اطمينان نزد مشتريان خدمات كمك كرد.

 

 

دلايل رو آوردن بانك ها به بانكداري الكترونيكي بانك ها و ساير موسسات مالي به دلايل گوناگون تجارت الكترونيك و ارائه خدمات به صورت الكترونيكي را به عنوان يك ابزار مهم براي ادامه بقا پيشرفت و رقابت در محيط پويايي امروز به شمار مي آورند. با تكيه بر فلسفه بازاريابي، مهم ترين مزيت بانكداري الكترونيك افزايش سطح رضايت مندي مشتريان بانك ها است، نتيجه اين رضايت مندي ارتقا سطح وفاداري و ايجاد رابطه اي اثربخش و بلندمدت ميان بانك و مشتري است البته بايد توجه داشت اگر بانك ها بخواهند سطح رضايت مندي استفاده كنندگان از خدمات الكترونيك خود را افزايش دهند بايد به ادراكات آنان در مورد ستانده كه همان كيفيت خدمات الكترونيكي است و ثبات آن در طول زمان توجه به نمايند.

 

عواملي كه بيشترين تاثير را در خصوص موفقيت در بانكداري الكترونيك دارند عبارتند از: درك مشتريان، انعطاف پذيري سازماني، قابليت استفاده از منابع، امنيت سيستم ها، نام تجارتي ثابت، دارا بودن شبكه هاي چند رسانه اي (نرم افزارهاي جامع)، بازاريابي خاص شبكه الكترونيكي، يكپارچگي سيستم ها، مديريت تغيير نظام مند (تغيير نظام مند مديريت)، حمايت مديران ارشد و ارائه خدمات بهتر به مشتري، نيازمند ايجاد تغييرات سازماني قابل ملاحظه اي براي توانمندسازي شان در زمينه وب مي باشند. تمركز اصلي استراتژي تجارت الكترونيك بانك ها براي به حداكثر رساني سود بايد بر روي يكپارچه كردن شبكه بانكداري الكترونيك باشد

 

۲-۱۹) مباني و چارچوب نظري تحقيق

 

عوامل موفقيت (كارالي – ۲۰۰۴) ، نقاط كليدي عملكرد كه براي دست يابي به ماموريت سازمان ضروري هستند را مشخص و بيان مي كند . وقتي اين عوامل به روشني بيان شوند موجب نقطه نظر مشترك در تمام سازمان براي نحوه دست يابي به اهداف و ماموريت ها مي گردد.

 

عوامل موفقيت شامل:

 

     

  • فعاليت هاي كليدي كه نتايج انجام آن ها براي رسيدن به هدف ضروري است.
  •  

  • نقاط كليدي كه براي شكوفا شدن كسب و كار بايد درست انجام شود.
  •  

  • فعاليت هاي كليدي كه مورد توجه مديريت هستند.

 

استفاده از تكنيك عوامل موفقيت رويكرد است براي شناسايي موءلفه هايي كه براي موفقيت مهم و ضروري هستند و راه مناسبي است براي ايجاد تمركز و اعتبار بخشي به بسياري از فعاليت هاي مهم سازمان و به كارگيري آن ها مي تواند منجر به سهولت دست يابي به ماموريت ها و اهداف كلان سازمان شود .براي دست يابي به ماموريت علاوه بر وجود مهارت و مشاركت كليه بخش هاي سازمان نياز به هم راستايي اهداف كلان هر يك از بخش ها با ماموريت سازمان است بنابراين سازمان سازمان بايد در برخي حوزه هاي كليدي فعاليت هايي را انجام دهد تا بتواند به خوبي به ماموريت تعيين شده دست پيدا كند .اين حوزه هاي كليدي همان عوامل حياتي موفقيت هستند كه براي هر سازمان و صنعتي كه در آن رقابت مي كند منحصر به فرد است .

 

اولين بار در دهه ۱۹۶۰ دكتر رونالدو دانيل مفهوم عوامل كليدي موفقيت را مطرح كرد .سپس جان رو كارت اين چالش را بيان كرد كه علي رغم دسترسي به اطلاعات زياد ولي همچنان مديران ارشد سازمان ها با كمبود اطلاعات ضروري براي تصميم گيري مواجه هستند.

 

در سال ۱۹۸۱ ركارت و دانيل يك روش سيستماتيك براي تشخيص نيازمندي هاي اطلاعاتي مديران شامل تصول مربوط به عوامل موفقيت را تدوين كردند .آن ها معتقدند كه بايد از دادن اطلاعات اضافي اجتناب كرد و سيستم هاي اطلاعاتي سازمان بايد روي اطلاعات مشخص براي دست يابي به موفقيت متمركز شوند و كاربرد عوامل موفقيت را براي موارد ذيل تشخيص دادند.

 

     

  • كمك به پيشرفت برنامه هاي استراتژيك
  •  

  • تشخيص نگراني هاي كليدي مديران ارشد
  •  

  • تشخيص حوزه هاي كليدي در هر مرحله از چرخه عمر پروژه . عوامل اصلي شكست آن
  •  

  • بالا بردن قابليت اتكا سيستم هاي اطلاعاتي
  •  

  • اندازه گيري بهره وري نيرو انساني
  •  

  • تشخيص فرصت ها و تهديدها
  •  

  • حوزه كليدي كه براي شكوفا شدن كسب و كار بايد درست انجام شود .
  •  

  • موضوعات مهمي كه هر مدير بايد به آن توجه داشته باشد.

 

ركارت منابع مشخص انواع عوامل موفقيت را براي سازمان به شرح ذيل بيان مي كند:

 

     

  • صنعتي كه سازمان در آن حضور دارد.هر صنعتي داراي ويژگي ها و صفات خاص خود است و عوامل موفقيت آن متفاوت از ديگر صنايع است .
  •  

  • شرايط محيطي كسب و كار .
  •  

  • مسائل ،گلوگاه ها و چالش هاي سازمان
  •  

  • لايه هاي مختلف مديريتي
  •  

  • موارد موقتي مانند ،جنگ و بحران هاي سياسي ،مصابب طبيعي ،تغييرات شديد در صنعت
  •  

  • از دست دادن نيروي كليدي و مسائل و مشكلات فرآيندي و توليدي و حقوقي

 

اولين بار آدام اسمبت در كتاب ثروت ملل مفهوم فرايند را معرفي كرد . وي نشان داد كه با تقسيم كار به دليل افزايش مهارت كارگران و حذف گردش كار زائد بهروري افزايش مي يابد. براي بيش از صد سال سازمان ها از اين اصل در لايه هاي مديريتي ،ساختار سازماني و هماهنگي بين توليد محصولات و تقسيم وظايف استفاده كرده اند .

 

مشاهده كارها به صورت فرآيند و سپس بهبود آن ها حداقل به زمان فردريك تيلور در قرن ۱۹ برمي گردد.تيلور و همكارانش مهندسي صنايع پيشرفته و بهبود فرآيندها را از طريق تكنيك هايي كه كارگران و فرآيندها را محدود مي ساخت ايجاد نمودند.اين ديدگاه در اوايل سال ۱۹۰۰ به طور گسترده شد ولي در ميانه قرن به سرعت فراموش شد.دومين توجه عمده به مديريت فرآيند از طريق تركيب ديدگاه تيلوريسم و كنترل فرآيند آماري توسط شوارت ،دمينگ و جوران به وجود آمد .در نسخه جديد مديريت فرآيند به مسائلي چون اندازه گيري و محدود ساختن تغييرات فرايند، بهبود مداوم ،تفويض اختيار به كارگران جهت بهبود فرآيندهاي كاري مرتبط به كارشان توجه ويژه اي شد.(جستون ۲۰۰۶).

 

از دهه آخر قرن گذشته مفهوم فرآيند كسب و كار به طور جدي وارد موضوعات كسب و كار شاهد بهبود عملكرد و ارائه خدمات به مشتريان بوده اند.

 

مايكل همر در سال ۱۹۹۰ ميلادي انديشه مهندسي مجدد فرآيندها را به جهان عرضه نمود .يك نگرش مديريتي با ايجاد اصلاحات زير بنايي در فرآيند هاي اصلي كسب و كار براي پيشرفت به وسيله افزايش كارايي و اثر بخشي فرآيندهاي موجود در سازمان است .طراحي مجدد فرآيندهاي كسب و كار براي دست يافتن به اصلاحات چشمگير در موارد حساس و سنجش هم زمان كارايي پارامترهايي مانند هزينه ،كيفيت ،خدمات و سرعت مي باشد.

 

همر و چامپي در سال ۱۹۹۳ به اصل تقسيم كار براي سازمان هاي قرن ۲۱ به شرح ذيل نقدهايي آوردند:

 

     

  • لايه هاي متعدد مديريتي براي هماهنگي نيازمند است . كه منجر به فاصله بين مشتري و مديران مي گردد.نيازمندي هاي مشتريان براي مديران خيلي انتزاعي و ناشناخته مي شود .
  •  

  • از آنجايي كه تجزيه و هماهنگي وظايف يك فرآيند پيچيده مي شود .تطبيق آن ها با تغييرات محيطي بسيار مشكل مي گردد. همر توضيح مي دهد كه اگر يك فرآيند به وظايف كوچك تر و ساده تر شكسته شود جمع اين وظايف ممكن است عملكرد مطلوب فرآيند كامل قبلي را به دست ندهد .بايد فزآيند ها و ساختار سازماني مربوطه آن برچيده و روش جديد انجام كار ابداع شود .در خصوص همر ۷ اصل به شرح ذيل دارد:
  •  

  • سازماندهي حول نتايج و دست آورد ها باشد نه وظايف.
  •  

  • صاحب فرآيند ها را مشخص كنيد.
  •  

  • اطلاعات به جريان انداختن كار را به سمت كارهايي كه اطلاعات توليد مي كنند طبقه بندي كنيد.
  •  

  • با منابعي كه به طور جغرافيايي پراكنده اند چنان كه گويي متمركز شده اند رفتار كنيد.
  •  

  • به جاي ادغام نتايج فعاليت هاي موازي آن ها را به هم مرتبط نماييد.
  •  

  • نقطه تصميم را جايي كه كار انجام مي شود قرار دهيد و فرآيند را كنترل نماييد.
  •  

  • اطلاعات را يك بار و از منبع كسب نماييد.

 

در سال ۱۹۹۵ الزينگا ،مديريت فرآيندهاي كسب وكار را اين گونه تعريف مي كند. “يك روش سيستماتيك و ساختار يافته براي تجزيه و تحليل ،اصلاح ،كنترل و مديريت فرآيندها با هدف اصلاح كيفيت كالا و خدمات ” و بيان كه بسياري لز شركت ها در ارزيابي روش هايي كه بتوانند بهره وري ،كيفيت محصول و عملكرد آن ها را بهبود دهند درگير هستند. به طور نسبي حوزه جديد چنين اصلاحاتي مديريت فرآيند هاي كسب و كار مي باشد .الزينگا روي كار گروهي در بهبود فرآيندها تاكيد دارد.

 

در سال ۱۹۹۵ هارينگتون پنج مرحله براي سرو سامان دادن به كيفيت بيان مي كند .فهم فرآيندها ،ساده كردن فرآيندها ،پياده سازي ،اندازه گيري و كنترل و بهبود مستمر،او اظهار مي كند در اصل مديريت فرآيندهاي كسب وكار مورد نظر مديران ارشد مي باشد. زيرا آن ها پاسخ گوي چشم انداز ،استراتژي ها ،طراحي فرايند ها ،كاهش هزينه ها و توانمد سازي كاركنان مي باشند و هر اصلاح فرايندي از مديريت ارشد شروع مي شود.

 

در سال ۱۹۹۶ كوريگا بيان مي كند ، يكي از سخت ترين جنبه هاي كنترلي براي موفقيت مديريت فرآيندهاي كسب و كار تغيير فزهنگ است .ترس از دست دادن كار ،كم شدن مدت قرار داد،پيش بيني تنزل مقام به عنوان حوزه هاي مهم مقاومت شناخته شده است.كوريگان مي گويد: قبل از اين كه مديريت فرايندهاي كسب و كار بتواند به طور موفق عرضه شود تعدادي استراتژي منحصر به فرد ،مهارت هاي فني و تيمي لازم مي باشد.

 

در سال ۱۹۹۷ زئيري ،  مديريت فرآيندهاي كسب وكار را اين گونه تعريف مي كند.”يك رويكرد ساختار يافته براي تجزيه و تحليل و اصلاح مداوم فعاليت هاي اساسي نظير توليد،بازاريابي ،ارتباطات و سايد عناصر عملياتي شركت “و اضافه مي كند كه قوانين حاكم بر مديريت فرايندهاي كسب و كار شامل موارد ذيل است.

 

     

  • فعاليت هاي عمده بايد مستند سازي شوند.
  •  

  • از طريق برقراري ارتباطات افقي بين كليدي تمركز بر مستريان ايجاد گردد.
  •  

  • براي اطمينان از انتظام ،پايداري و تكرار پذبري كيفيت عملكرد ،بر سيستم ها و رويه هاي مستند شده تكيه مي گردد.
  •  

  • ارزيابي عملكرد هر فرآيند بر اندازه گيري فعاليت و دست يابي به اهداف تعيين شده استوار است.
  •  

  • مديريت فرآيندهاي كسب و كار بر مبناي يك رويكرد مداوم بهينه سازي از طزيق حل مسائل و كسب منافع بي شمار مي باشد.
  •  

  • مديريت فرآيند هاي كسب و كار با بهره گرفتن از بهترين عملكردها براي اطمينان از كسب مزيت رقابتي برتر بايد تقويت شود.
  •  

  • مديريت فرآيند هاي كسب و كار يك رويكرد براي تغيير فرهنگ است و فقط از طريق داشتن سيستم هاي خوب و ساختار مناسب به دست نمي آيد.

 

در سال ۱۹۹۹ اولد بيان مي كند كه مديريت فرآيند كسب و كار چكيده  تغييرات شرايط كسب و كار و سازگاري با شرايط جديد جهت افزايش كارايي و استفاده ار فرصت ها در دنياي رقابتي است كه اين امر يكي از مهمترين مسائل براي روبرو شدن با اين مسئله سازمان بايد به مديريت فرآيندهاي كسب و كار توجه خاص داشته باشد.

 

بعضي از تعاريفي كه قبلا به آنها اشاره شده است اما در بيان مباني و چارچوب نظري تحقيق مي بايست به آنها اشاره اي ديگر شود در ذيل بيان مي گردد :

 

۲-۲۰) بانكداري الكترونيك چيست؟

 

بانكداري الكترونيك يك نوع خدمات بانكي است كه براي اولين بار در آمريكا مورد استفاده قرار گرفت و سپس به سرعت در بين كشورهاي ديگر گسترش پيدا كرد. بانكداري الكترونيك در چهار دوره در بانكها پياده شد ، دوره اول ، اتوماسيون پشت باجه )دهه۱۹۷۰ (، دوره دوم اتوماسيون جلوي باجه )دهه۱۹۸۰ (، دوره سوم اتصال مشتريها به حسابها )دهه ۹۱۸۸ ( و دوره چهارم ارتباط كامل مشتري با تمامي عمليات بانكي و يكپارچه  كردن سامانه مي باشد .

 

بانكداري الكترونيكي خدمات بانكي را به صورت الكترونيكي انجام مي دهد و نياز به حضور مشتري در بانك را مرتفع مي سازد. بانكداري الكترونيكي مزاياي بسياري چون افزايش مشتري و پايين آمدن هزينه معاملات بانكي دارد و درضمن از اين طريق بانكها خدمات را با كارايي بيشتر و با هزينه هاي پايينتر ارائه داده و به حفظ و افزايش سهم بازار خود ميپردازند

 

شاخه هاي بانكداري الكترونيك عبارتند از:  بانكداري اينترنتي، بانكداري تلفني، بانكداري مبتني برتلفن همراه، نمابر، دستگاه هاي خودپرداز، پايانه هاي فروش و…

 

عوامل موفقيت بانكداري الكترونيكي. موفقيت پروژه به چه معناست؟ ديكشنري اكسفورد موفقيت را به عنوان يك خروجي مطلوب و يا دستيابي به شهرت و كاميابي تعريف كرده است (Chan,A، ۲۰۰۴). موفقيت معاني مختلفي براي افراد مختلف دارد . حتي احساس افراد يكسان نسبت به موفقيت ميتواند از پروژه اي به پروژه ديگر تغيير كند. تعريف موفقيت پروژه به نوع ، سايز، ويژگي هاي پروژه ، شركت كنندگان در پروژه و تجربه صاحبان و مالكان و … بستگي دارد .

 

عوامل موفقيت پروژه مجموعه اي از شرايط ، حقايق و يا توانايي هايي هستند كه به خروجي پروژه كمك مي كنند. اينها نيروهاي با نفوذي هستد كه موفقيت پروژه را تسهيل ميكنند و يا مانع آن ميشوند. عوامل به موفقيت و يا شكست پروژه ها كمك مي كنند اما پايه اي براي قضاوت نيستند.

 

بازار جهاني شديداً رقابتي، تصميم گيرندگان شركت ها را ناگزير به جستجوي مزاياي رقابتي كرده است. پيچيدگي هاي تصميم در اين بازارها، مديران را ناگزير از به كار بردن ابزارهاي تحليل اطلاعات براي پشتيباني تصميمات تجاري كرده است.

 

( Nemati, H.,Barko, C. ، ۲۰۰۳).

 

عوامل حياتي براي دستيابي به موفقيت داده كاوي در پروژه هاي سازماني باتوجه به بررسي هاي نعمتي و باركو ميتواند در دسته بندي زير گنجانده شود:

 

     

  1. مباحث داده: كيفيت داده و انسجام داده
  2.  

  3. مباحث تكنولوژيكي:ادغام هاي تكنولوژيكي و سطح خبرگي تكنيكي
  4.  

  5. مباحث سازماني: رابطه بين وجود يك استراتژي داده كاوي به روشني تعريف شده در راستاي استراتژي شركت و نتايج واقعي اجراي پروژه داده كاوي، رابطه مثبت بين باز مهندسي فرايند براي پشتيباني سيستم داده كاوي و نتايج واقعي اجراي داده كاوي، رابطه مثبت بين طرح هاي انگيزشي جديد براي پشتيباني سيستم هاي داده كاوي و نتايج واقعي اجراي داده كاوي و رابطه مثبت بين وجود استراتژي برونسپاري براي سيستم داده كاوي و نتايج واقعي اجراي پروژه داده كاوي.
  6.  

  7. مباحث افراد: ارتباط بين افراد و نتايج پروژه

 

در كار تحقيقي برانگانزا، محمود حسين شاه و سجادخان عوامل به پنج دسته انعطاف سازماني، توليدات و خدمات سريع و مورد نياز، توسعه خدمات، ادغام خدمات و سيستم ها و افزايش خدمات به مشتريان تقسيم بندي شدها ند  و در تحقيق ديگري محمود حسين شاه و فيروز صديقي (۲۰۰۶) نيز عوامل حياتي موفقيت بانكداري الكترونيك را به سه دسته عوامل  استراتژيك، عوامل اجرايي و عوامل تكنيكي تقسيم كرده اند .

 

سان و همكاران، از تعريف روشن بازار هدف، اجراي استانداردهاي كيفيت، هدف روشن پروژه، ارتباط داخلي بين تيم پروژه و تحويل به موقع به مشتري به عنوان عوامل موفقيت نام برده .

 

لو و هوانگ قدرت داخلي و تعهد خارجي، چشم انداز، تيم اجرايي، ادغام سيستم هاي اطلاعات داخلي، بازمهندسي فرايند كسب و كار را به عنوان عوامل موفقيت سيستم هاي اطلاعاتي معرفي كرده است. گوايلفويل و همكاران هزينه و كيفيت را مهمترين عامل موفقيت پروژه مي دانند .

 

فورچون و وايت حمايت مديريت ارشد، اهداف روشن، طرح قوي و پرمحتوا، بازخورد و ارتباط خوب، تيم ستادي ماهر، واجد شرايط و شايسته، مديريت تغيير اثربخش، تخصيص درست منابع، رهبري اثر بخش، تكنولوژي مناسب، كنترل و نظارت اثربخش را به عنوان عوامل موفقيت پروژه نام بردهاند (fortune,J.,White,D ، ۲۰۰۶) دوير و همكاران عوامل موفقيت را در چهار بعد اهداف طراحي شده، سود براي مشتري، سود براي سازمان و سود براي زيرساخت هاي ملي تقسيم كرده اند(Dvir,D. ,Ben_D. ،۲۰۰۶) . سامباسيوان نيز عوامل حياتي موفقيت را در سال ۲۰۰۷ در زمينه اجراي ISO انجام داده است و سپس با بهره گرفتن از تكنيك AHP آنها را رتبه بندي نموده است. وي در تحقيق خود عوامل موفقيت را در رويكرد مديريتي، تغييرات سازماني، جنبه هاي تكنيكي و جنبه هاي اجتماعي و خارجي دسته بندي نموده است، كه هريك از موارد نامبرده شده را به همراه زيرگروه هاي آنها مورد بررسي قرار داده و در آخر مدل مفهومي جديدي را ارائه نموده و عوامل نامبرده شده را رتبه بندي كرده است كه نتايج حاصل از رتبه بندي رويكرد مديريتي را حايز اهميت بيشتر و جنبه سازماني را در رتبه دوم نشان ميدهد .

 

امكان سنجي فني، امكان سنجي بازار، امكان سنجي سياسي، تدوين قانون، پذيرش مشتري از عوامل موفقيت پروژه هستند كه رانتلتاپ و همكارانش در تحقيق خود بدان آشاره كرده اند .

 

استراتژي هاي مناسب، وجود كميته راهبري، آموزش و پرورش، نظارت و ارزيابي عملكرد، پذيرش مشتري، مديريت پروژه از عواملي بودند كه لوو و همكارانش بدان اشاره نموده اند. چاو و  همكاران عوامل موفقيت را در پنج بعد سازماني، افراد، فرايند، فني و پروژه تقسيم كرده اند .

 

ميسرا و همكاران دو عامل سازماني و افراد را به عنوان عوامل موفقيت معرفي كرده و براي بعد سازماني، مسايل مربوط به مشتري، سايز تيم، فرهنگ، توزيع تيم، زمان و برنامه ريزي را به عنوان زيرشاخص ها و براي بعد افراد، شايستگي، مشخصات فني، ارتباطات و مذاكرات، فرهنگ اجتماعي، آموزش و يادگيري را معرفي كرده اند.  بيكر تنها به عامل مديريت ريسك به عنوان عامل حياتي براي موفقيت پرداخته است. تركمن از هم ترازي استراتژيكي، سطح سرمايه گذاري، اندازه گيري عملكرد، سطح تخصص كاركنان، سيستم بهبود مستمر، استاندارد كردن فرايند، اتوماسيون و آموزش و توانمندسازي كاركنان به عنوان عوامل موفقيت نام برده است .

 

چن و همكاران بازار، استراتژي ، مدل اجرايي/خدماتي، محصول رقابتي، كانال توزيع را به عنوان عوامل موفقيت معرفي كرده است (Chen,M.K.,Wang,S.C ، ۲۰۱۰).

 

در ادامه تعاريف بانكداري الكترونيك ، بانكداري الكترونيك را مي توان استفاده از تكنولوژي پيشرفته شبكه ها و مخابرات جهت انتقال منبع (پول) در سيستم بانكداري معرفي كرد.

 

بانكداري الكترونيك را مي توان استفاده از تكنولوژي پيشرفته شبكه ها و مخابرات جهت انتقال منبع (پول) در سيستم بانكداري معرفي كرد. در تعريفي ديگر بانكداري الكترونيكي عبارت از ارائه كليه خدمات بانكي به صورت الكترونيك و از طريق واسطه هاي ايمن و بدون نياز به حضور فيزيكي مشتري.

 

بانكداري الكترونيك در واقع اوج استفاده از تكنولوژي انفورماتيك در جهت حذف دو قيد زمان و مكان از خدمات بانكي است.

 

خدمات بانكداري الكترونيكي به دو روش قابل ارائه است:

 

۱ ( بانكداري دوگانه [۱]

 

كه تركيبي از كانال هاي تحويل الكترونيكي و بانكداري سنتي است. بانك هايي كه فعاليت بانكداري مرسوم را كه در آن خدمات بانكي با مراجعه مستقيم مشتريان و در محلي مانند اداره انجام مي شود، همراه با ارائه خدمات بانكداري اينترنتي.

 

۲ بانك هاي مجازي [۲]

 

بانكي است كه صرفا توليدات و خدمات خود را از طريق كانال هاي توزيع الكترونيكي بدون وجود شعبه انجام مي دهند.

 

اين گونه بانك ها به دليل صرفه جويي هايي كه از هزينه هاي غيرمستقيم [۳] بهره مند مي شوند معمولا سودي بالاتر از حد متوسط ملي آن كشور پرداخت مي كنند و صرفا در اينترنت موجود مي باشند.

 

 ۲-۲۱) رويكردهاي بانكداري الكترونيك

 

الف) صفحات وب (وب جهان گستر(

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.