ارزيابي توانمندي تكنولوژي
ارزيابي توانمندي يك فاكتور دروني و نسبي است، يعني اولا به عواملي بستگي دارد كه غالباً در كنترل محيط دروني هستند. بعنوان مثال به ميزان دانش فني و اطلاعات، نيروي انساني متخصص موجود در ارتباط با تكنولوژي مورد نظر و نظاير آن بستگي دارد. ثالثاً ميزان توانمندي يا ضعف تكنولوژيكي در مقايسه با سايرين و يا يك سطح مورد انتظار(ايده آل) قابل اندازه گيري است. از مجموع امتيازات بدست آمده، سطح توانمندي تكنولوژيكي يك بنگاه تعيين مي گردد. بنگاه با بكارگيري امتياز بدست آمده مي تواند ارزيابي نمايد در چه شاخص هايي داراي نقاط قوت و يا ضعف هستند.بنگاه مي تواند در يكي از چهار سطح زير واقع گردد.(هابدي،۲۰۰۲)
|
نوع D :
خلاق |
ـ توانايي كسب منافع از طريق نوآوري
ـ استراتژي بخشي مجزا كه بوسيله ساير بخشها پيروي ميشود
ـ رويكرد خلاق به EST
ـ ايفاي نقش كليدي در استراتژي ملي
ـ خدمات مؤثر و تقاضا محور |
||||
نوع C : استراتژيك | ـ استراتژي بخش واضح و روشن، آگاهي از مباحث اصلي EST
ـ ظرفيت بالا در محدودههاي تكنولوژي بخش
ـ توانايي بهروز كردن از طريق اكتساب و جذب تكنولوژيهاي خارجي
ـ شركتها به خوبي بوسيله مكانيزمهاي تكنولوژي تقاضا محور انجام وظيفه ميكنند
ـ عدم توانايي در تسخير، توانايي در اجراي پروژهها |
|||||
نوع B : تطبيقي | ـ برخي عناصر بجاي استراتژي كه داراي تقدمهاي واضحي نيستند
ـ تحت كنترل مقررات جديد EST كه در كشورهاي توسعه يافته تدوين شدهاند
ـ عرضه توانائيهاي قطع شده از تقاضا براي خدمات
ـ مؤسساتي كه بهطور ناقص و ضعيف خدمات ارائه ميدهند
ـ عدم اثربخشي در اجراي پروژههاي جديد، عدم توانايي در بهروز بودن |
|||||
نوع A : منفعل | ـ عدم توانايي در بخش، عدم توانايي در جذب تكنولوژيهاي جديد
ـ عدم سازگاري استراتژي تكنولوژي براي تكنولوژيهاي مناسب محيط (EST)
ـ تمركز شركتها و سياستگذاران بر مديريت بحران
ـ شديداً آسيبپذير نسبت به پيشرفتهاي تكنولوژيكي و مقررات EST جديد
ـ عدم آگاهي نسبت به تهديدات و فرصتها |
شكل ۲-۲- سطوح تكنولوژيك بنگاه (هابدي ۲۰۰۲)
بخشهاي نوع A : نا آگاهي/ انفعالي: بخشهاي نوع A از نياز به يك استراتژي بهبود تكنولوژي آگاه نيستند باوجود اينكه به استراتژي بهبود تكنولوژي نيازمند ميباشند. فعالان اصلي و برجسته در اين بخشها شناختي از اين موضوع كه به انتقال تكنولوژي يا اقتباس آن نياز وجود دارد، ندارند. ساير نيازهاي فوري بهنظر ميرسد كه بر ملاحظات تكنولوژي تقدم دارند (مثل بحرانهاي بقاء و تداوم فعاليت و يا بحرانهاي مالي). اين بخشها عموماً نميدانند كه چه چيزي را بهبود ببخشند و چگونه توانمندي فراهم آورند و آنها احتمالاً با تغييرات بازار خارجي و تكنولوژي سازگار هستند. حتي اگر شركتهاي معيني مسأله را تشخيص بدهند، نميتوانند حمايت گستردهاي از برنامه بهبود بخش بدست آورند، زيرا شركتها و افراد كمي خواهان و قادر به پيوستن به آنها هستند.
بري كمك به بخشهاي نوع A حمايت پايهاي و اساسي مورد نياز است تا از استراتژيهاي ضروري در جهت كسب و جذب تكنولوژيهاي خاص و ارتقاء توانائيها آگاه شوند. در بخشهاي توليدي كشورهاي خيلي ضعيف، به مونتاژ محصولات ساده جهت بازار داخلي تأكيد ميشود، شركتها هنوز ممكن است توانايي كسب مهارت در تكنولوژيهاي مهندسي توليد را نداشته باشند، در چنين مواردي گروه هاي بخشي سعي در گسترش توانائيهاي مونتاژ موجود و تنظيم استراتژي دارند، تا مهارتهاي مهندسي را بهمنظور بهبود رقابت ياد بگيرند.
اما بعلت اينكه اين شركتها از نيازهاي تكنولوژيكي آگاه نيستند، هيچگونه تقاضايي براي خدمات تكنولوژي ندارند و در جستجوي آن نيز نيستند. براي غلبه بر اين مشكل عدم آگاهي اساسي و يا مشكل تقاضا، ابتكارات و استراتژيهايي مورد نياز باشند
بخشهاي نوع B : بخشهاي تطبيقي (واكنشي)
فعالان كليدي در اين بخشها نياز به بهبود در توانمنديهاي تكنولوژيكي را تشخيص ميدهند، اما آنها درباره چگونگي فراهم نمودن نظام مند آن آگاه نيستند. بخاطر اينكه منابع داخلي آنها محدود است (آنها كمبود پرسنل ماهر دارند) تمايل دارند، بصورت اثربخش يا غيراثربخش به وقايع دربرگيرنده تهديدات و فرصتهاي تكنولوژيكي واكنش نشان دهند. اما آنها قادر نيستند از وقايع به سود خودشان بهره جويند. اين بخشها عمدتاً به دانش فني تكنولوژيكي عرضهكنندگان خارجي وابسته هستند و استراتژيها و عمليات خود را با توجه به تجربه محدودشان پايهريزي ميكنند. بخشهاي تطبيقي (واكنشي) در بسياري از حوزههاي ارزيابي و استراتژي تكنولوژي داراي توانمنديهاي توسعهيافته ضعيفي هستند.
بخشهاي از نوع B ذاتاً قويتر و هماهنگتر از بخشهاي نوع A هستند. بهرحال آنها عمدتاً فاقد هر نوع استراتژي يا چارچوبي براي بررسي موضوعات تكنولوژيكي و تصميمگيري در مورد مجموعه اولويتها هستند. اولويتها شامل عرضه بهبود يافته منابع انساني آموزش ديده و سرمايهگذاريهاي پيوسته در تسهيلات تكنولوژيكي مشترك ميشود. گروه ها يا مؤسسات بخشي به توانايي جهت جستجوي راهحلهاي علم و تكنولوژي و ارزيابي گزينههاي تكنولوژي جديد نيازمند ميباشند. آنها همچنين به توانمندي پيشنهاد دهي در زمينه نحوه اكتساب و اجراي تكنولوژيهاي خاص (مثل فرايندهاي جديد توليدي) نيازمند هستند.
شركتهاي مشاورهاي اين نقش را ميتوانند انجام دهند، يا خدماتي كه بوسيله سازمانهاي تحقيق و تكنولوژي دولتي ارائه ميشود، بستگي به نيازهاي بخش دارد. بهمحض اينكه توانمندي توسعه يابد، اين بخشها ميتوانند توانمنديهاي خود اتكايي را براي برنامهريزي استراتژيك توسعه دهند.
۲-۶-۲- ارزيابي توانمندي تكنولوژي براي شركت هاي خدماتي
مدل هاي متعددي براي ارزيابي توانمندي تكنولوژي در شركت هاي خدماتي وجود دارد كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي گردد.
- مدل مديريت نيازهاي تكنولوژي
- مدل ارزيابي مستقيم شكاف توانمندي
- مدل گارسيا – آرولا
- مدل اطلس تكنولوژي
- مدل زنجيره ارزش تكنولوژي پورتر
- مدل ارزيابي سطوح توانمندي يونيدو
- مدل لعل
- طبقه بندي كاستا و دكوئيرز
- مدل ليدنسي
- مدل پاندا و راماناتان
- مدل لين
- مدل فلويد
- مدل سريپاي پن، كيم و ارنست
- مدل فرانسمن
- مدل فاكتور رقابتي
كه پاندا و راماناتان در سال ۱۹۹۶ فرآيندي را براي ارزيابي تكنولوژي شركت هاي خدماتي ارائه داده اند. مدل مذكور داراي پنج مرحله شناسايي مراحل ارزش افزوده در شركت، شناسايي توانمندي تكنولوژي مورد نياز، تدوين شاخص هايي براي ارزيابي هر توانمندي تكنولوژيك، محك زني با الگو برداري توانمندي هاي تكنولوژيكي و تجزيه و تحليل شكاف است ( پاندا، ۱۹۹۶)
متدولوژي ارزيابي تكنولوژي
منظور از متدولوژي مطالعه، فهرستي از فعاليت هاست كه تقريبا در هر ارزيابي كاربرد دارند. البته اين فعاليت ها بر پايه ي عواملي مانند نوع مطالعه، حوزه فعاليت و موضوع ارزيابي تفاوت خواهند كرد. به همين دليل در توضيح متدولوژي از واژه ي ” اجزا” به جاي “گام ها” استفاده مي شود. اين فعاليت ها داراي توالي ساده و خطي نيستند و در عوض داراي توالي منطقي هستند ولي نكته ي مهم آن است كه بايد از هر فعاليت انجام گرفته در انجام فعاليت هاي ديگر استفاده كرد. در زمينه ي تركيب اجزاي متدولوژي TA، ديدگاه هاي مختلفي از جانب انديشمندان ارائه شده است. جدول زير ديدگاه هاي جونز، كتس، پورتر و براون را بيان مي دارد.
جدول ۲-۲ – ديدگاه هاي مختلف در تركيب اجزاي متدولوژي مطالعه ارزيابي تكنولوژي( قاضي نوري ،۱۳۸۳)
جونز (۱۹۷۱) | كتس(۱۹۷۶) | پورتر(۱۹۸۰) | براون(۱۹۹۸) |
۱-تعيين چارچوب و هدف ارزيابي | ۱-بررسي مساله ۷-شناسايي گروه هاي متاثر |
۱- تعريف مساله | ۱-تعيين موضوع، دامنه و افق زماني ارزيابي |
۲- توصيف تكنولوژي هاي مربوط | ۲- شناسايي جايگزين هاي سيستم ۸- شناسايي جايگزين هاي سيستم كلان |
۲- توصيف تكنولوژي | ۲- توصيف تكنولوژي |
۳- پيش بيني تكنولوژي | |||
۳- توصبف وضعيت جامعه | ۹- شناسايي متغيرها يا وقايع خارجي | ۴- توصبف جامعه | |
۵- پيش بيني جامعه | |||
۴- شناسايي حوزه هاي تاثير | ۳- شناسايي اثرات ممكن | ۶- شناسايي اثرات | ۳- تعيين سود و بهره مندان بالقوه ۴-تعيين اثرات نامطلوب |
۵- تحليل مقدماتي اثرات | ۴- برآورد اثرات | ۷- تحليل اثرات | |
۸- برآورد اثرات | |||
۶- شناسايي گزينه هاي اقدام ممكن ۷- تكميل تحليل اثرات |
۵- شناسايي ابزار تصميم ۶- شناسايي گزينه هاي اقدام براي ابزار تصميم |
۹- تحليل سياست ها | ۵- تحليل سياست هاي ممكن |
۱۰- نتيجه گيري (و ارائه پيشنهاد) | ۱۰- انتقال نتايج |
۷-۲- مدل هاي ارزيابي توانمندي تكنولوژي:
در مديريت تكنولوژي، روش هاي مختلفي در ارتباط با ارزيابي تكنولوژي مطرح گرديده است، كه محققان مختلفي بر اساس رويكردهاي خود به تكنولوژي، شاخص هاي مختلفي را ارائه داده اند. با توجه به نوع كاربرد مورد انتظار از مدل مورد نياز براي ارزيابي و انتخاب تكنولوژي هاي كليدي در صنعت هوايي، به نظر مي رسد كه معيارهاي زير اهميت داشته باشند:
جامعيت: به مفهوم در برگيري ابعاد وسيعتري از تكنولوژي در ارزيابي است كه بتواند تكنولوژي هاي حوزه هاي مختلف صنعت هوايي را پوشش دهد.
راحتي فهم: مدلي بايد تدوين گردد كه درك افراد از آن بسيار آسان بوده و تلقي هاي افراد از آن يكسان باشد.
سهولت تكميل: مدلي تدوين شده بايد در زمان و با هزينه كم منجر به ارزيابي تكنولوژي ها گردد.
كمي بودن خروجي مدل: به منظور قياس چند دستاورد تكنولوژيك با يكديگر ضروري است نتايج به صورت عددي ارائه گردد. در ادامه به ذكر برخي از مهمترين روش هاي ارزيابي و انتخاب تكنولوژي خواهيم پرداخت.
مدلهاي مختلفي در ارتباط با ارزيابي توانمندي تكنولوژيكي مي باشند كه اين ديدگاه ها و مدل ها در سه بخش كلي به شرح زير طبقه بندي مي گردد.(خمسه،۱۳۸۹)
جدول ۳-۲- طبقه بندي مدل هاي ارزيابي توانمندي تكنولوژيكي(خمسه،۱۳۸۹)