نهاد آموزش و پرورش و تربيت شهروندي
نظام تعليم و تربيت رسمي وظيفه اصلي آموزش و پرورش افراد يك جامعه را بر عهده دارد. اين امر از چنان اهميتي برخوردار است كه كانت بيان مي دارد كه: بشر تنها در سايه تعليم و تربيت آدم مي تواند رشد كند و آدم چيزي جز آنچه تربيت از او مي سازد، نيست (شكوهي، ۱۳۸۵). بر اساس تاثير بسزايي كه آموزش و پرورش يك جامعه در جامعه پذير كردن دانش آموزان دارد، آماده سازي نسل جديد براي ايفاي نقش شهروندي در جامعه محلي، ملي و بين المللي نيز امري است كه از اين نهاد آموزشي انتظار مي رود. زيرا ايفاي نقش شهروندي مستلزم دانايي، آگاهي و كسب نگرش و مهارت هاي لازم براي حل مسالمت آميز مشكلات و چالش هايي است كه فرد در زندگي اجتماعي خود با آن برخورد خواهد كرد و از مهم ترين بسترهاي كسب چنين شايستگي هايي، نظام آموزش و پرورش هر جامعه است (طاهرپور و شرفي، ۱۳۸۷). بدون شك دانش مدني و آگاهي اجتماعي از منابع متعددي به دست مي آيد. خانواده، رسانه هاي جمعي مذهب ، گروه هاي سياسي و غيره در شكل گيري دانش ، ارزش ها ومهارت هاي مورد نياز شهروندان نقش بسزايي دارند. با اين حال نظام آموزشي به عنوان نهادي اجتماعي مناسب ترين ابزار براي ارائه آگاهي هاي مدني و تربيت شهروندي به حساب مي آيد. مدرسه كانال و مجرايي موثر براي انتقال مجموعه اي از دانش، مهارت، ارزش ها و باورهاي خاص اجتماعي است. نظام آموزشي فرصت هايي را براي فراگيران تدارك مي بيند تا بتوانند ارزش ها و باورهاي مختلف را از ديدگاه هاي متفاوت مورد آزمون قرار دهند.

اينكه شهروندان بتوانند از نقش خود آگاهي يافته و آن را ارج نهند و نيز مشاركتي فعال در مصالح ملي داشته باشند، دليل محكمي است بر اين موضوع كه نظام آموزشي بايد در زمينه شهروندي به آموزش افراد مبادرت بورزد. شهروندي امري نيست كه بعد از فراغت از مدرسه اتفاق بيفتد، بلكه در رفتارها و تعاملات روزانه آموخته شده و تمرين مي شود و بهترين مكان براي تمرين شهروندي، مدرسه مي باشد (برلاخ[۱]، ۱۹۹۶). هومانا و بارگر[۲] (۲۰۰۶) معتقد است كه مدارس به لحاظ تاريخي در پي تحقق اهداف چندگانه اي براي جامعه بوده اند. مدارس در عين حال كه نقش اصلي در پرورش قابليتهاي علمي افراد دارند به عنوان مكان هايي براي پرورش شناخت اجتماعي فراگيران و تعهد به مشاركت سياسي و مدني نيز عمل مي كنند. كارنوي[۳] (۱۹۹۹) بر اين باور است كه امروزه نظام هاي آموزشي موجود در جهان دو وظيفه خطير بر عهده دارند و براي انجام هر يك از اين وظايف بايد دستاندركاران و سياست مداران جامعه اهتمام لازم را به كار ببندند. نخست اينكه تدابير و كوشش هايي براي آشنايي نسل جوان به نتايج تجربيات نسل هاي گذشته همت گمارند تا از اين طريق تجربيات نسل هاي متوالي بر هم افزوده شود تا به تدريج به صورت سرمايه هاي تمدني عظيم و گرانقدر در اختيار شهروندان جوان به منظور بهره گيري در كيفيت زندگي فردي و اجتماعي شان موثر افتد. دوم اينكه بايد نظام هاي آموزشي محصولات و فراورده هاي خويش را كه دانش آموختگان و شهروندان آينده جامعه ملي و جهاني هستند به گونه اي پرورش دهند كه در عصر ناشناخته براي آن ها، پس از اتمام تحصيلات ابتدايي، متوسطه و دانشگاهي خود كه معمولا سه دهه زمان مي برد به مهارت ها و دانش هاي تخصصي تجهيز شده باشند تا ضمن توانايي حل مساله و مشكلات زمانه خود بتوانند در آينده مسائل جامعه ملي و جهاني را به چالش بگيرند. مدرسه به عنوان بخشي از آموزش و پرورش رسمي براي آماده سازي افراد به منظور ايفاي نقش شهروندي از دو نوع برنامه درسي پنهان و رسمي استفاده مي نمايد. بدين منظور به تاثير هر يك از اين دو مقوله بر روي تربيت شهروندي مي پردازيم. برنامه درسي حاوي هدف ها، محتوا، و روش هاي آشكاري است كه منتشر شده و مورد حمايت نظام آموزشي است (ايزنر، نقل از فتحي، ۱۳۸۶). به عبارت ديگر برنامه درسي رسمي دروس معيني است كه در نظام آموزشي مورد استفاده قرار مي گيردكه مي توان به كتاب هايي همچون مطالعات اجتماعي، تاريخ، ادبيات و غيره در مقاطع تحصيلي مختلف اشاره نمود. در اين ميان كتاب هاي مانند علوم اجتماعي منبع مهمي به حساب مي ايند، زيرا اين درس پايه شناخت فراگيران را از نهادها و فرايندهاي سياسي و مفاهيم شهروندي افزايش مي دهد و آگاهي فرد را از حقوق و تكاليف خود و ديگران گسترش مي دهد. شوراي ملي مطالعات اجتماعي آمريكا و انجمن حرفه اي معلمان مطالعات اجتماعي، مطالعات اجتماعي را به عنوان مطالعه تلفيقي و درهم تنيده علوم اجتماعي و علوم انساني براي پرورش شايستگيهاي شهروندي تعريف مي نمايد. و تاكيد مي كند كه هدف نخستين مطالعات اجتماعي اين است كه به افراد جوان كمك مي كند تا توانايي هاي خود را به عنوان شهروندان جامعه اي دمكراتيك و به لحاظ فرهنگي متنوع در جهاني به هم وابسته، به منظور اتخاذ تصميمات آگاهانه و منطقي براي مصلحت عمومي، پرورش بدهند (هان، ۲۰۰۸). اما برنامه درسي پنهان از يادگيريهايي حكايت ميكند كه در چارچوب اجراي برنامه درسي تصريح شده و به دليل حضور در بطن و متن فرهنگ حاكم بر نظام آموزشي، دانش آموزان تجربه مي كنند. تجربه هاي يادگيري كه بدين وسيله حاصل مي شود عمدتا در قالب مجموعه اي از انتظارها و ارزشها تبلور مي يابد و كمتر معطوف به حوزه دانستني ها يا شناخت مربوط دانسته شده است. ايجاد يا تقويت روحيه رقابت به جاي رفاقت، همكاري و تشريك مساعي در سايه نظام ارزشيابي آموزشي حاكم بر مدرسه، ايجاد و تقويت روحيه اطاعت به جاي روحيه ابتكار و نوآوري از مصاديقي مي باشد كه به عنوان مولفه هاي برنامه درسي پنهان معرفي شده است (آيزنر، نقل از مهرمحمدي، ۱۳۸۷). اگر قائل به اين باشيم كه برنامه درسي رسمي بيشتر ناظر بر رشد شناختي دانش آموزان است. برنامه درسي پنهان همانگونه كه اشاره گرديد. بيشتر ناظر بر بعد عاطفي و ارزشي فراگيران مي باشد واموري از قبيل احترام به ديگران، اطاعت از قانون، تمايل به مشاركت در مسائل، برخورداري از تحمل وسعه صدر و … از طريق اين نوع برنامه ها فراگيران نهادينه مي شود. در هر حال در يك نگاه كلي مي توان بيان كرد كه وظيفه تربيت شهروندان براي جامعه مدني به عهده آموزش و پرورش است، آموزش و پرورشي كه در آن فراگيران مي آموزند چگونه به بحث و تبادل نظر پيرامون كلاسي ،در محيط بيرون نيز آموخته هاي خود را بكار گيرند و در نهايت انسان هاي نقاد، متفكر، مسئول و آگاه، انتخابگر، و اهل تحليل، نقد، استدلال و منطق تربيت شوند.


[۱]- Berlach
[۲]- Homanaand Barger
[۳]- Cornoy
قبل از انتخاب سنگ ساختماني حتما اين مقاله را بخوانيد
پايان نامه مديريت : بررسي اثرات بانكداري الكترونيك در دولت الكترونيك
پايان نامه دلايل عدم استقبال مشتريان از سرويس هاي بانكداري الكترونيك
ضرورت توجه به كيفيت خدمات
پايان نامه مديريت با موضوع انواع پرداخت هاي الكترونيكي
تاريخچه بانكداري الكترونيك در ايران