ده خطاي شناختي از نظر آلبرت اليس
امروزه بسياري از افراد در سير تفكر خود به دليل عدم آشنايي با اصول تفكر منطقي و صحيح ، ناخواسته دچار خطاي شناختي مي شوند. عدم اطلاع از خطاهاي شناختي ورطه اي بسيار خطرناك و سهمگين است. شايد بسياري از گرفتاري هاي مردم ما به دليل آلوده بودن افكار ما به اين نوع خطا ها باشد.ا
به نظر مي رسد افسردگي ، بي قراري ، رقابت هاي ناصحيح، خشونت، پرخاشگري و بسياري از رفتارهاي غير عادي ما بي ارتباط با خطاهاي شناختي نباشند.آلبرت اليس روان شناس معروف اين خطاها را شناسايي و در قالب ده خطاي شناختي معرفي نموده است.ا انسانهايي كه تفكر غير منطقي دارند و يا خطاهاي شناختي در افكارشان هويدا است، در بسياري از موارد اطلاع چنداني از اين خطاها ندارند. شايد عدم اطلاع، باعث آلودگي اين افكار با خطاهاي شناختي مي شوند. در اين نوشتار سعي بر آن است كه خطاهاي شناختي به صورت ساده و در قالب مثال هاي روشن و واضح بيان شوند. اميد است بسياري از نگراني ها، حالات و افكار نامطلوب كه در پشت اين خطاهاي شناختي وجود دارند، با اطلاع رساني از بين بروند.(برنز،۱۳۸۶).
۲-۳-۱۱-۱٫خطاي اول: تفكر همه يا هيچ
در اين نوع افكار قانون همه يا هيچ حاكم است . فرد يك رفتار، فكر، موفقيت ، ، پديده يا موضوع را كلا سفيد يا سياه مي بيند. هر چيز كمتر از كامل ، شكست بي چون و چراست. عدم قناعت به مقدار و يا بخشي از يك كار ، يك فعاليت و يا يك امتياز ، آنها را از مزاياي آن امر محروم مي كند. به طور مثال عده اي اين نوع تفكر را دارند كه يا بايد فلان ماشين را داشته باشند يا اصلا هيچ ماشيني را نمي خواهند. اين نوع تفكر در بسياري از قسمت هاي زندگي ديده مي شود. در مثالي ديگر مدرس دانشگاه بيان مي دارد كه اگر اين تعداد دانشجو بود و با اين شرايط به طور مثال من اين درس را خواهم داد. در مثال ديگر خانمي كه رژيم لاغري گرفته بود، پس از خوردن يك قاشق بستني گفت: برنامه لاغري من دود شد و به هوا رفت. با اين طرز تلقي به قدري ناراحت شد كه يك ظرف بزرگ بستني را تا به آخر نوش جان كرد(بك؛به نقل ليهي،۱۳۹۱).
۲-۳-۱۱-۲٫خطاي دوم:تعميم مبالغه آميز
افرادي كه اين نوع خطا را در افكار دارند حقايق زندگي را پررنگ تر از مقدار واقعي آن مي بينند. شدت و مقدار واقعي خيلي كمتر از مقدار و شدتي است كه در ذهن فرد قرار دارد. فردي كه دچار اين خطاي شناختي است ، هر حادثه منفي و از جمله يك ناكامي شغلي را شكستي تمام عيار و تمام نشدني تلقي مي كند و آن را با كلماتي چون هرگز و هميشه توصيف مي كند. فروشنده دوره گرد افسرده اي كه فروش خوبي نداشته و در حال رانندگي پرنده اي به شيشه اتومبيلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرنده ها هميشه به شيشه اتومبيل من مي خورند. شايد بتوان اين طور بيان كرد كه اين افراد به دليل مبالغه در بخشي از افكار ، نمي توانند جوانب مثبت زندگي را ببينند. شايد در مثال ذكر شده بتوان اين طور بيان كرد كه اين فروشنده دوره گرد ازخيلي مواهب كه دارد غافل است و اين كه او ماشيني دارد كه خيلي از فروشندگان ديگر ندارند)اليس وهارپر[۱]،۱۳۸۰).
۲-۳-۱۱-۳٫خطاي سوم: فيلتر ذهني
افرادي كه داراي اين نوع افكار هستند تحت تاثير يك حادثه منفي همه واقعيت را تار مي بينند. به جزيي از يك حادثه منفي توجه مي كنند و بقيه را فراموش مي كنند.عدم توانايي در ديدن بخش هاي مهمتر اين حوادث ، عاملي است كه ذهن ما را درگير مي كند. شبيه چكيدن يك قطره جوهر كه بشكه آبي را كدر مي كند. به مثالي توجه كنيد: به خاطر طرز برخورد شايسته خود با همكاران اداره، از طرف رئيس اداره تشويق مي شويد، اما در اين ميان و در حين دريافت جايزه يكي از همكاران كلمه اي نه چندان جدي در مقام انتقاد به شما مي گويد. روزهاي طولاني در حالي كه همه گفته هاي مثبت و مراسم با ارزش تشويق را فراموش مي كنيد، تحت تاثير اين انتقاد بسيار جزئي يك همكار، رنج مي بريد(برنز،۱۳۸۶)
۲-۳-۱۱-۴٫خطاي چهارم: بي توجهي به امر مثبت
افرادي كه داراي اين نوع تفكر غير منطقي هستند، توجه زياد و با ارزشي به جنبه ها ي مثبت زندگي خود ندارند و هميشه نكات مثبت را براي خود بي اهميت جلوه مي دهند. با بي ارزش شمردن تجربه هاي مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. كارهاي خوب خود را بي اهميت مي خوانند، معتقدند كه هر كسي مي تواند اين كار را انجام دهد. بي توجهي به امر مثبت شادي زندگي را مي گيرد و شما را به احساس ناشايسته بودن سوق مي دهد. به طور مثال نگهبان ساختمان تجاري با تيز هوشي موفق به شناسايي يكي از سه سارقي شده بود كه در هفته قبل از يكي از مغازه هاي اين ساختمان دزدي كرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدرداني از نگهبان كه بعد از چند روز موفق به كشف اين گره شده بود از نگهبان خواست كه يكي از روزهاي هفته زماني را مشخص كند كه در جلسه اي با حضور افراد و مالكين ساختمان از زحمات وي قدرداني شود. نگهبان امروز و فردا كرده و يكسره ميگفت كار مهمي نكرده ام و از تعيين وقت سرباز مي زد(برنز،۱۳۸۶).

۲-۳-۱۱-۵٫خطاي پنجم :نتيجه گيري شتابزده
بي آنكه زمينه محكمي وجود داشته باشد نتيجه گيري شتابزده مي كنيد. ذهن خواني: بدون بررسي كافي نتيجه ميگيريد كه كسي در مورد شما منفي فكر مي كند. پيشگويي: پيش بيني مي كنيد كه اوضاع بر خلاف ميل شما در جريان خواهد بود. بدون هر گونه بررسي مي گوييدا« آبرويم خواهد رفت، از عهده انجام اين كار برنخواهم آمد».ا و اگر افسرده باشيد ممكن است به خود بگوييد ا«هرگز بهبود نخواهم يافت»(برنز،۱۳۸۶؛۵۵).
۲-۳-۱۱-۶٫خطاي ششم: درشت بيني-ريز بيني
از يك سو در باره اهميت مسايل و شدت اشتباهات خود مبالغه مي كند و از سوي ديگر ، اهميت جنبه هاي مثبت زندگي را كمتر از آنچه هست برآورد مي كند. به دليل اعتماد به نفس پايين، اين افراد چون خود را نسبت به ديگران دست كم مي گيرند، در صورت انجام كاري خطا ، اين اشتباه خود را خيلي پررنگ تر از حد و حدود واقعي آن اشتباه مي بيند. به طور مثال شخصي دوست قديمي خود را مي بيند و به او سلام مي گويد، دوست قديمي مانند هميشه سلام او را به گرمي جواب نمي دهد. او از اين مسئله ناراحت مي شود و اين واقعه را براي خود فاجعه تلقي مي كند. اين درحالي است كه شايد دلايل مختلفي براي سرد برخورد كردن وجود داشته باشد. از طرفي اين قدر هم مهم نباشد ولي ساعتها اين مسئله ذهن فرد را درگير خود مي كند(برنز،۱۳۸۶؛۵۴،۵۵).
۲-۳-۱۱-۷٫خطاي هفتم: استدلال احساسي
افرادي كه داراي استدلال احساسي هستند فكر مي كنند كه احساسات منفي ما لزوما منعكس كننده واقعيت ها هستند. اين نوع استدلال احساسي ما را از بسياري واقعيت ها دور نگه مي دارد . به طور مثال : «از سوار شدن در هواپيما وحشت دارم، چون پرواز با هواپيما بسيار خطرناك است».« يا احساس گناه مي كنم پس بايد آدم بدي باشم». يا «خشمگين هستم، پس معلوم مي شود با من منصفانه برخورد نشده است.» يا چون احساس حقارت مي كنم، معنايش اين است كه فرد درجه دومي هستم. يا احساس نوميدي مي كنم، پس حتما بايد نوميد باشم(برنز،۱۳۸۶؛۵۵).
۲-۳-۱۱-۸٫خطاي هشتم: به كاربردن عبارت هاي بايد ها ونبايدها
انتظار داريد كه اوضاع آن طور باشد كه شما مي خواهيد و انتظار داريد .هميشه اين انتظار محقق نمي شود و يا با درصد كمتري محقق مي شود. به طور مثال نوازنده بسيار خوبي پس از نواختن يك قطعه دشوار پيانو با خود گفت:«نبايد اينهمه اشتباه مي كردم». آنقدر تحت تاثير اين عبارت قرار گرفت كه چند روز متوالي حال و روز بدي داشت. انواع و اقسام كلماتي كه «بايد» را به شكلي تداعي مي كنند، همين روحيه را ايجاد مي نمايند. آن دسته از عبارت هاي «بايد» دار كه بر ضد شما به كار برده مي شوند،به احساس تقصير و نوميدي منجر مي گردند. اما همين باورها، اگر متوجه سايرين و يا جهان به طور كلي شود منجر به خشم و دلسردي مي گردد نبايد اين قدر سمج باشد.خيلي ها مي خواهند با «بايد» ها و «نبايد»ها به خود انگيزه بدهند. نبايد آن شيريني را بخورم. اين نوع فكر اغلب بي تاثير است زيرا«بايد» ها توليد تمرد مي كنند و اشخاص تشويق ميشوند كه درست برعكس آن را انجام دهند(برنز،۱۳۸۶؛۵۶).
۲-۳-۱۱-۹٫خطاي نهم: برچسب زدن
برچسب زدن شكل حاد تفكر همه يا هيچ چيز است. به جاي اينكه بگوييد«اشتباه كردم». به خود برچسب منفي مي زنيد:«من بازنده هستم». گاه هم اشخاص به خود برچسب «احمق» يا «شكست خورده» و غيره مي زنند. برچسب زدن غير منطقي است، زيرا شما با كاري كه مي كنيد ، تفاوت داريد. انسان وجود خارجي دارد اما بازنده و احمق به اين شكل وجود ندارد. اين برچسب ها تجربه هاي بي فايده اي هستند كه منجر به خشم، اضطراب ، دلسردي و كمي عزت نفس مي شوند. گاه برچسب متوجه ديگران است. وقتي كسي در مخالفت با نظرات شما حرفي مي زند ممكن است او را متكبر بناميد. بعد احساس مي كنيد مشكل به جاي رفتار يا انديشه بر سرشخصيت يا جوهر و ذات او است. در نتيجه او را به كلي بد قلمداد مي كنيد و در اين شرايط فضاي مناسبي براي ارتباط سازنده ايجاد نمي شود(اليس وهارپر،۱۳۸۰).
۲-۳-۱۱-۱۰٫خطاي دهم : شخصي سازي و سرزنش
در اين خطا، فرد خود را بي جهت مسئول حادثه اي قلمداد مي كند كه به هيچ وجه امكان كنترل آن را نداشته است. وقتي زني از آموزگار پسرش شنيد كه او در مدرسه خوب درس نمي خواند با خود گفت اين نشان مي دهد كه من مادر بدي هستم و چه بهتر كه اين مادر علل واقعي درس نخواندن فرزندش را مي جست تا او را كمك كند. شخصي سازي منجر به احساس گناه ، خجالت و نا شايسته بودن مي شود . بعضي ها هم عكس اين كار را مي كنند و سايرين و يا شرايط را علت مسائل خود تلقي مي كنند و توجه ندارند كه ممكن است خود در ايجاد گرفتاري سهمي داشته باشند علت زندگي زناشويي بد من اين است كه همسرم منطقي نيست. سرزنش به خاطر ايجاد رنجش اغلب موثر واقع نمي شود(اليس وهاپر،۱۳۸۰؛۵۱).
۱-Harper
قبل از انتخاب سنگ ساختماني حتما اين مقاله را بخوانيد
پايان نامه مديريت : بررسي اثرات بانكداري الكترونيك در دولت الكترونيك
پايان نامه دلايل عدم استقبال مشتريان از سرويس هاي بانكداري الكترونيك
ضرورت توجه به كيفيت خدمات
پايان نامه مديريت با موضوع انواع پرداخت هاي الكترونيكي
تاريخچه بانكداري الكترونيك در ايران