اقتصاد سياسي شهر و مصرف: مانوئل كاستلز

۹ بازديد

 

 

كاستلز نيز هم­چون لوفور ديدگاه­هاي شهري خود را مديون نظريه­ ماركسيستي است. در ديدگاه وي، نظام شهري شامل سطوح سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيك است. كاستلز از طريق فرايند حذف كاركرد مهم و خاص نظام شهري را شناسايي است كه در ادامه معرفي مي­شود.

 

به نظر كاستلز، نظام شهري را نمي­توان به عنوان يك واحد فرهنگي (يعني با ارجاع به سطح ايدئولوژيكي ساختار اجتماعي) تعريف كرد. زيرا چيزي به نام فرهنگ شهري وجود ندارد. نظام شهري را نمي­توان به عنوان يك واحد سياسي هم تعريف نمود؛ زيرا اگرچه شهر قرون وسطايي در واقع يك واحد سازمان سياسي بود، ولي شهر سرمايه­داري را نمي­توان اين­گونه تعريف كرد زيرا مرزهاي سياسي تا حدودي دلبخواهي و اختياري هستند و با خط­هاي مرزي واحدهاي اجتماعي تطابق ندارند. پس مي­توان نتيجه گرفت كه كاركرد خاص نظام شهري در درون سيستم كل بايد اقتصادي باشد. كاستلز معتقد است كه نظام شهري، از ميان سه عنصر اقتصادي توليد، مصرف و مبادله، نمي­تواند به عنصر توليد وابسته باشد. زيرا توليد سرمايه­داري بر يك مقياس منطقه­اي، سازمان مي­يابد (بعنوان مثال، مراحل مختلف در فرآيند توليد در مراكز مختلفي واقع شده ­اند؛ يعني كارخانجات واقع در يك شهر توسط ادارات مستقر در شهر ديگر مديريت و اداره مي­شوند).

 

نتيجه اين بحث اين است كه نظام شهري نمي­تواند مبتني بر نظام مبادله باشد. بنابراين كاركرد نظام شهري بايد بر فرايند مصرف استوار باشد. البته مصرف در درون كل نظام سرمايه­داري داراي كاركردهاي مختلفي است. براي نمونه، مصرف نقطه پاياني ضروري براي توليد كالا است. مصرف ابزاري است كه از طريق آن نيروي كاري انساني هزينه شده در توليد كالا، جاي خود را به چيز ديگري مي­دهد. به عبارت ديگر، فقط از طريق رفع نيازهاي مصرفي جمعي (مثل مسكن، غذا، تسهيلات فراغتي و نظاير آن) است كه نيروي كار قادر مي­شود ظرفيت خود را كه همه روزه به فروش مي­رسد، بازتوليد نمايد. پس كاركرد خاص نظام شهري در بازتوليد نيروي كار از طريق مصرف است.

 

مي توان تحليل كاستلز از مصرف در نظام شهري را به شكل زير خلاصه نمود:

 

الف- نظام شهري كاركرد خاص و مهمي در درون نظام كل ايفا مي كند يعني كاركرد بازتوليد نيروي كار از طريق فرايند مصرف.

 

ب- بازتوليد نيروي كار در درون كل نظام اجتماعي در قالب واحدهاي فضايي تحقق مي يابد.

 

پ- به موازات تمركز جمعيت و پذيرش مسئوليت تامين تسهيلات مربوط به مصرف توسط دولت، فرايند مصرف دچار تمركز مي شود.

 

ت- لذا فضاي شهري و بازتوليد نيروي كار تحت تاثير سطح و شكل فراهم­سازي ابزار مصرف توسط دولت، قرار دارد. در نتيجه، وقتي مصرف جمعي مي شود آنوقت مساله­ي شهري به مساله­ي سياسي تبديل مي گردد (ساندرز، ۱۹۸۹).

 

۳-۱-۴- نردبان مشاركت: شري آرنستاين

 

 آرنستاين (۱۹۶۹) اين مساله را مطرح مي­ كند كه بسياري از شهروندان از فرايندهاي تصميم ­گيري­هاي سياسي و اقتصادي در شهر محروم شده ­اند. حق به شهر، به عنوان يكي از حقوق اوليه­ي شهروندان بايد آنان را توانمند سازد تا نه تنها در تصميم ­گيري­ها در شهر دخيل باشند،‌ بلكه بتوانند به شكل آزادانه شهر را به خود اختصاص دهند و از آن استفاده كنند. او در مقاله­ «نردبان مشاركت شهروندي» يك نردبان هشت­پله­اي از مشاركت شهروندي ارائه مي­دهد. آرنستاين معتقد است كه مشاركت بدون بازتوزيع قدرت براي افراد بي­قدرت فرايندي ملال آور و بي فايده است. اين فرايند به قدرتمندان اين امكان را مي­دهد كه ادعا كنند كه تمام جوانب امر را در نظر گرفته­اند، در حالي كه تنها برخي جوانب كه براي آنان سودآور است در نظر گرفته شده است (آرنستاين، ۱۹۶۹: ۲۱۶). پلكان مشاركت آرنستاين، شامل هشت پله و سه مرحله است كه هر اندازه از پايين اين نردبان به سمت بالا حركت مي­كنيم با مشاركت بيشتر شهروندان روبرو مي شويم. پله­هاي اين نردبان (كه در تصوير شماره­ي (۳-۲) سر و ته شده و درجات مشاركت با حركت به پايين افزايش پيدا مي­ كند) عبارتند از:

 

مرحله اول: پله­هاي بدون مشاركت

 

     

  • اعمال نفوذ يا دستكاري: در اين پله، مشاركتي وجود ندارد و افرادي كه در مواضع مديريتي قرار دارند شهروندان را تشويق به پذيرش ايده­هايي مي­ كنند كه از پيش طراحي شده است.
  •  

  • درمان (مداوا): در اين پله پيش­فرض مديران و قدرتمندان اين است كه شهروندان عادي شناخت درست و توانايي رفع مسائل خود ندارند و مداواي اين مسائل، توسط برنامه­ريزان بيروني ممكن مي­شود.

 

مرحله­ي دوم: پله­هاي وجود مشاركت ظاهري

 

     

  • اطلاع­رساني: در اين پله، حقوق، ‌مسئوليت­ها و گزينه­هاي موجود به شهروندان اطلاع داده مي­شود ولي توجهي به بازخورد آن در ميان شهروندان وجود ندارد.
  •  

  • مشاوره: در اين پله، استفاده از روش­هاي كمي و كيفي براي گردآوري عقايد شهروندان بدون تضمين اعمال ايده­ها در تصميم ­گيري­ها انجام مي­پذيرد.
  •  

  • جلب موافقيت يا تسكين: اين پله آخرين پله از مشاركت ظاهري است و شامل امكان ارائه­ نظر، برنامه و مشاوره بدون حق تصميم ­گيري است.

 

مرحله­ي سوم: پله­هاي مشاركت

 

     

  • شراكت: اولين پله­ي مشاركت واقعي، شامل همكاري متقابل شهروندان و مسئولين با انجام تقسيم مسئوليت است. شهروندان حق اعلام برنامه و عقايدي را دارند كه اگر قابل اجرا باشد با تصميم مسئولين اجرا مي­شود. شوراها در صورت كارآمدي يكي از انواع ممكن در اين پله هستند (آرنستاين، ۱۹۶۹: ۲۱۷).
  •  

  • قدرت محوله: در اين پله بخشي از قدرت از سوي مسئولان به شهروندان محول شده است. شهروندان حق تصميم ­گيري واقعي و ضمانت اجرايي دريافت مي­ كنند (زرافشاني و همكاران، ۱۳۸۸).
  •  

  • كنترل و اختيار شهروندي: آخرين پله از مشاركت و شامل مشاركت كامل و قدرت تصميم ­گيري مطلق شهروندان بدون دخالت هر گونه عوامل خارجي است (آرنستاين، ۱۹۶۹: ۲۱۷).

 

در يك نگاه كلي به وضعيت مشاركت شهروندي در شهر در ايران، مي­توان گفت كه مشاركت در سطح پاييني اتفاق مي­افتد و شهروندان معمولا نسبت به فرايندهاي شهري بي اطلاع و يا بي­اعتنا هستند و اجتماعات شهري فعالي براي ايجاد تغيير اساسي در نظام­هاي مشاركت شهروندي وجود ندارد. براساس نردبان آرنستاين دولت در يكي از پله­هاي مرحله­ي دوم شهروندي (مشاركت ظاهري) قرار دارد كه عموما با انجام همه­پرسي­هاي عمومي و انتخاب شوراهاي شهري از طريق انتخابات صورت مي­گيرد (آرنستاين، ۱۹۶۹).

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.