امكان تفريح و ماجراجويي در شهر

دانلود مقالات دانشگاهي

امكان تفريح و ماجراجويي در شهر

۱۱ بازديد

 
امكان تفريح داراي ابعاد فرهنگي و اقتصادي-سياسي است. فرهنگ، مي­تواند با تحميل پيش­فرض­ها و كليشه­هاي از پيش تعيين­شده، نقش­ها و هنجارهاي اجتماعي را تعريف يا محدود كند. تمايز ميان انواع تفريح­ها و نحوه­ي گذران اوقات فراغت در زنان و مردان پيش از رسيدن به دوران بلوغ در آنان دروني مي­شود.
با اين وجود فرهنگ تنها عامل تعيين­كننده­ي كنش­هاي انساني نيست. قواعد در تمام حوزه­هاي انساني به شكلي مداوم توليد، بازبيني و دگرگون مي­شوند. بعد اقتصادي-سياسي، به توزيع نامتوازن ثروت و قدرت در اقشار مختلف جامعه اشاره مي­كند. دسترسي به منابع اقتصادي بالاتر و بهره­مندي از قدرت نمادين مي­تواند احتمال قرار گرفتن فرد در معرض فرصت­هاي اجتماعي را افزايش دهد. سرانه استفاده زنان از ميزان امكانات فرهنگي، تفريحي و ورزشي شهرداري­ها مي­تواند يكي از معيارهاي سنجش ميزان توزيع برابرانه­ي فرصت استفاده از فضاهاي تفريحي در ميان مناطق مختلف شهري باشد. فراگردهاي تفريحي و كاري بدون وجود فضاهايي كه به چنين اعمالي اختصاص يابد، ممكن نمي­شود. اختصاص يافتن فضاها به اقشار خاص و كاهش سهم استفاده از اين فضاها، يكي از الزامات امكان تفريح و كار در شهر است.
مساله­ي ديگر در ارتباط با فضاهاي تفريحي، سهم فيزيكي از فضاهاي شهري است كه قابليت استفاده براي تفريح و ماجراجويي را داشته باشند. تقسيم­بندي جنسي فضاهاي شهري و اختصاص دادن آن به طور نامساوي به يك جنس نمونه­اي از زيرپاگذاشتن حق به شهر جنس ديگر است و سهم افراد از فضاي فيزيكي شهري را محدود مي­كند.
مردان بيشتر بر مسائلي مانند ترافيك و پاركينگ در فضاهاي عمومي تاكيد دارند در حالي كه زنان به توالت­هاي عمومي احتياج دارند چرا كه به دليل كاركردهاي جسماني (عادت ماهيانه، بارداري، و …) احتياج بيشتري به اين مكان­ها دارند. با اين وجود توالت­هاي مردانه و زنانه در كنار هم ساخته مي­شوند و معمولا توالت­هاي مردانه باز و توالت­هاي زنانه بسته هستند.
مهدكودك­هاي موقت و زمين­هاي بازي امن (براي نگهداري كودكان هنگامي كه زنان در حال انجام فعاليت­هاي بيرون از خانه هستند)، پياده­روهاي مناسب (به دليل دسترسي كمتر زنان به وسايل نقليه­ي شخصي) نيز ساير خدمات عمومي هستند كه زنان در خدمات شهري جاي خالي آن را احساس مي­كنند (گريد، ۱۹۹۴).
 
 
۳-۲-۲-۱-۱-۳- ارتباطات شهري
برقراري ارتباطات شهري، چه به شكل ارتباطات غيابي و چه ناشي از تحرك در فضاهاي شهري، نشان­دهنده­ي ميزان سرزندگي در شهر است. كميت و كيفيت ارتباطات ايجاد شده در شهر به دو عامل جغرافياي شهري و زمان شهري بستگي دارد. شكل برقراري ارتباط براي فواصل دور (چه به لحاظ جغرافيايي و چه به لحاظ زماني) معمولا به شكل ارتباطات غيابي است و در فضاهاي نزديك به شكل حضوري است. عامل موثر ديگر ريتم است. لوفور در كتاب «تحليل ريتم»[۱] اين مفهوم را معرفي مي­كند. ريتم كه از موسيقي گرفته شده است به تكرارهاي موجود در زندگي انسان توجه دارد. لوفور دو نوع ريتم را در زندگي انسان شناسايي كرده است:

 

  • ريتم­هاي چرخه­اي كه دربرگيرنده­ي تكرار وقايع و فواصل ميان آن­ها هستند؛ اين ريتم­ها ريشه در طبيعت دارند. مانند چرخش روز و شب، امواج دريا،‌ چرخش فصل­ها و غيره.
  •  

  • ريتم متناوب يا خطي كه از زندگي اجتماعي حاصل مي­شود و ساخته­ي فعاليت انساني است. يكنواختي اعمال و حركت­ها و ساختارهاي تحميل شده بر انسان­ها انواع ريتم خطي هستند.

ناهماهنگي­هاي موجود بين دو ريتم چرخه­اي و خطي، گاه به سازش و گاه به ايجاد اختلال مي­انجامد. او بيان مي­كند كه اگرچه در سطح مفهومي اين دو ريتم از هم جدا مي­شوند ولي در واقعيت به شكل مداوم با يكديگر تداخل دارند (لوفور، الدن و مور، ۲۰۰۴: ۲۵). لوفور معتقد است كه ريتم ناشي از تقاطع ميان زمان و مكان و مصرف انر‍ژي است و ريتم ها را تنها مي­توان از طريق حواس پنج­گانه و با دريافت نشانگرهايي كه براي حواس جسماني ما قابل دريافت هستند، ادراك كرد. زندگي روزمره با ايجاد نيازهاي متعدد زمانمند كه به ريتم­هاي خطي منجر مي­شود، خود را استقرار مي­بخشد. ريتم طبيعي بدن با ريتمي كه حاصل زندگي روزمره است در هم مي­آميزد و گاه تحت سلطه­ي آن قرار مي­گيرد. لوفور به اهميت ريتم و برتري آن بر قوانين زيست­شناختي براي تحليل زندگي انسان اشاره كرده است (الدن، ۲۰۰۴: ۱۹۴). فعاليت­هاي شغلي مدرن ريتم­هاي طبيعي را مختل كرده و شكسته­اند چرا كه در هر زماني ممكن است آغاز شوند و پايان يابند. زمانمندي خطي فن­آوري و توليد صنعتي در تناقض با ريتم چرخشي طبيعي است.
رابطه­ي ميان ريتم­هاي چرخه­اي و ريتم­هاي متناوب تعيين كننده­ي نحوه­ي زمان­بندي فعاليت­هاي روزمره است. زمان (در كنار فضا و جغرافياي شهري) يكي از عوامل موثر بر ارتباطات شهري معرفي شد. بنابراين مي­توان تاثير ريتم زندگي شهري بر زمان را كه خود ناشي از نظام­هاي اجتماعي-اقتصادي مسلط بر جامعه است بر نحوه­ي برقراري ارتباطات موثر دانست.
بسياري از كارهاي انجام شده در زمينه­ي جغرافياي شهري و نقش زنان، به مساله­ي مشاغل دوگانه­ي زنان اشاره كرده­اند. برخي نشان دادند كه زنان در كل الگوهاي فعاليت محدودتري نسبت به همسرانشان دارند؛ ضمن اين كه زناني كه هم در خانه و هم در بيرون از خانه اشتغال دارند از زناني كه فقط خانه­دار هستند الگوهاي فعاليت محدودتري دارند (اوريت، ۱۹۷۵؛ هنسون و هنسون، ۱۹۷۶). اين بدان معناست كه زنان شاغل غير از فعاليت­هاي مربوط به شغل و كارهاي خانگي نمي­توانند به امور ديگر مانند فعاليت­هاي شخصي، تفريحي، ورزشي، فرهنگي و … مشغول شوند. مطالعات ديگر نشان دادند كه زناني كه در دو نقش فعاليت مي­كنند الگوهاي تحرك بسيار پايين­تري نسبت به مردان دارند چرا كه امكانات لازم براي افزايش تحرك آنان وجود ندارد (اندروز، ۱۹۷۸؛ مدن، ۱۹۷۷؛ پالم وپرد، ۱۹۷۴). مطالعات ديگر نيز محدوديت فضاهاي فعاليت را براي زنان اقشار مختلف نشان دادند؛ براي نمونه زنان خانه­دار (ميكلسون، ۱۹۷۳؛ تيورز، ۱۹۷۷) و زنان كهنسال (هلمز، ۱۹۷۴).
برنامه­ريزي فعاليت­هاي روزمره براي زنان، به دليل جدايي مناطق مسكوني از مناطق تجاري شهر مساله­ساز است. به خصوص زناني كه در مشاغل دوگانه­ي خانگي-برون خانگي فعاليت مي­كنند عموما حتا اگر در دسترسي به فضاهاي تجاري، آموزشي، تفريحي و … مشكل نداشته باشند، زمان كافي براي تحرك شهري ندارند.
وسيله­ي نقليه­ي شخصي يكي از ابزارهاي حمل و نقل در شهر است. اين ابزار عموما در انحصار يا در دسترس مردان قرار دارد. گريد (۱۹۹۴) در مورد توزيع وسيله­ي نقليه­ي شخصي در ايالات متحده آمريكا بين زنان و مردان شهرنشين نوشته است:
«حدود هشتاد درصد خانوارها يك اتومبيل دارند و بيست و يك درصد بيش از يك اتومبيل دارند. چهل درصد زنان و هشتاد درصد مردان گواهينامه­ي رانندگي دارند و تنها پانزده درصد زنان در طول روز، امكان استفاده از اتومبيل را دارند» (۱۹۹۴: ۴۲).
زناني كه به مشاغل خانگي مشغول هستند، براي انجام امور روزمره مجبور به طي مسافت­هاي طولاني هستند كه يا پياده و يا با استفاده از وسايل نقليه­ي عمومي صورت مي­گيرد.
يكي ديگر مسائلي كه در ارتباط با تحرك شهري مطرح شده است، منطقه­بندي شهرها به نواحي مسكوني-تجاري است كه از قرن نوزده آغاز شده و تاكنون ادامه يافته است. اين مساله، به جدايي فضاهاي عمومي و خانگي انجاميده و تحرك زنان را به شدت كاهش داده است. عدم دسترسي به اتومبيل شخصي، ناكارآمدي حمل و نقل عمومي و احساس ناامني سبب كاهش تحرك شهري در زنان شده است.
 
۳-۲-۲-۱-۲- كنترل و مالكيت
كنترل و مالكيت در ديدگاه لوفور مفهومي است كه درچهارچوب فضاي توليد شده در نظام اقتصادي سياسي معنا مي­يابد. با توجه به ريشه­هاي ماركسيستي نگرش لوفور، اقتصاد تعيين­كننده­ي سياست شهري نيز هست. كاستلز (۱۹۸۰) به بهترين شكل پيوند ميان اقتصاد و سياست شهري را توضيح مي­دهد. او براي اين­كه توضيح دهد چگونه نيروي كار از طريق فرايند مصرف بازتوليد مي­شود، به دو مساله اشاره مي­كند. اول اين كه تمركز فزاينده سرمايه در جوامع سرمايه­داري پيشرفته به موازات تمركز فزاينده نيروي كار صورت مي­گيرد. در نتيجه، فرايندهاي زندگي روزمره كه از طريق آن­ها نيروي كار بازتوليد مي شود (خوردن، خوابيدن، بازي كردن و نظاير آن) داراي محدوديت فضايي مي­شوند. دوم اينكه او معتقد است كه چنين واحدهايي فضايي زندگي روزمره از طريق الزامات بازتوليد نيروي كار در درون كل نظام سرمايه­داري، ساختارمند مي­شوند. طوري كه تامين ابزارهاي ضروري مصرف در درون جوامع سرمايه­داري پيشرفته، فرايندي تناقض آميز است و دولت روزبروز مداخله بيشتري در اين زمينه انجام داده و مسئوليت تامين اين ابزارها را بر عهده خود گرفته است. نتيجه اين­كه، ابزارهاي مصرف نه تنها در درون واحدهاي فضايي خاصي، متمركز شده­اند بلكه بيش از پيش حالت جمعي شده پيدا كرده­اند و افزايش اهميت تامين جمعي ابزار مصرف، كاستلز را قادر ساخته تا نظام شهري را مترادف با فرايند مصرف بداند زيرا مصرف سبب افزايش تمركز و مركزگرايي مي شود (ساندرز، ۱۹۸۹). وجود فضاهاي مصرف جمعي كنترل بيشتري را بر فضاهاي مزبور امكان­پذير مي­سازد. روند سريع و روبه رشد شكل­گيري فضاهاي مصرف جمعي، مانند مراكز خريد يكي از تبعات تمركز مصرف جمعي است. اهميت مصرف در شهر به اندازه­اي است كه ساندرز (۱۹۸۹) دو اصطلاح جامعه­شناسي شهري و جامعه­شناسي مصرف را به صورت مترادف به كار مي­گيرد. مصرف مناطق خوش­آب و هوا توسط طبقات بالاي جامعه، به دليل روندهاي جاري در قيمت زمين و مسكن و تجمع تسهيلات فراغتي در مناطق به اصطلاح «بالاشهري» كه امكان سوددهي و تضمين بازتوليد سرمايه را تامين مي­كند يكي از مصداق­هاي كنترل و مالكيت شهري توسط طبقات بالا است. براي نمونه، در شهر تهران، قرار گرفتن بزرگ­ترين نماد شهري در مكاني كه امكان دسترسي به آن تنها به وسيله­ي استفاده از خودرو امكان­پذير مي­شود، اين نماد را از دسترس برخي اقشار دور نگه مي­دارد و به طبقات بالاتر اجتماعي اختصاص مي­دهد.
تصوير شماره­ي (۳-۴) محل قرار گرفتن برج ميلاد، كه توسط شهرداري تهران به عنوان نماد شهر تهران معرفي شده است را روي نقشه­ي تهران نشان مي­دهد (موقعيت نسبي برج ميلاد با يك ستاره­ي مشكي درون يك دايره نشان داده شده است). نزديكي اين برج به محل سكونت طبقات بالاي شهري و احاطه شدن آن توسط چهار اتوبان  شهيد حكيم، شهيد همت، شيخ فضل الله نوري و شهيد چمران، آن را در فاصله­ي دوري از بسياري از نقاط شهر تهران داده و هرگونه دسترسي به آن را مگر با در اختيار داشتن خودروي شخصي امكان­ناپذير مي­كند.
اين نوع مكان­يابي با توجه به اين كه دسترسي به خودرو اساسا پديده­اي مردانه است و زنان درصد بسيار كمي از رانندگان شهري را تشكيل مي­دهند (رهبري و شارع­پور، ۲۰۱۳)، اهميت بيشتري مي­يابد. اساسا نحوه­ي مكان­يابي تسهيلات شهري مربوط به مصارف فراغتي در شهر مي­تواند الگوهاي كنترل و مالكيت را آشكار سازد.
در كار كاستلز (۱۹۸۰) مصرف در سه بعد مسكن، خوراك و تسهيلات فراغتي مورد بررسي قرار گرفته است. شايد بتوان مصرف نمادين[۱۱] را نيز به عنوان دستاورد اخير سرمايه­داري در اواخر قرن بيستم و اوايل قرن بيست و يكم به آن اضافه كرد. با اين وجود، مصرف خوراك و مصارف نمادين زماني در راستاي اهداف اين پژوهش قرار مي­گيرد كه در بعد عمومي زندگي شهري قرار گيرد و در اين صورت مي­توان آنان را زيرشاخه­اي از تسهيلات فراغتي قرار داد.
در بعد مسكن نيز به نظر مي­ رسد كه توزيع مالكيت و كنترل بر فضاهاي شهري (اعم از مسكن و زمين شهري) به شكل برابرانه توزيع نشده است (رهبري و شارع­پور، ۲۰۱۳). بررسي سهم مالكيت زنان در مساكن شهري مي­تواند آشكار كننده­ي الگوهاي نسبت جنسيتي مالكيت باشد.
 
۳-۲-۲-۱-۳- سهم فيزيكي
لوفور بر مالكيت به عنوان يك عنصر اساسي در نظام سرمايه­داري تاكيد دارد با اين وجود، مالكيت را تنها عامل افزايش سهم فيزيكي نمي­داند؛ زيرا برداشت از سهم فيزيكي لزوما با مالكيت فضايي منطبق نيست. در نظام سرمايه­داري تقسيم­بندي فضاها به لحاظ جنسيتي در دو شكل رسمي و غير رسمي قابل بررسي است:

 

  • فضاهاي تك­جنسيتي رسمي: فضاهاي رسمي كه با مجوز دولتي تك جنسيتي شده­اند بخش بزرگي از فضاهاي شهري را به خود اختصاص مي­دهند. اين فضاها خود به دو بخش تقسيم­بندي مي­شوند، فضاهاي تك­جنسيتي رسمي برابرانه و فضاهاي تك­جنسيتي رسمي نابرابرانه. فضاهاي برابرانه كه كاربري­هاي تجاري، فرهنگي و ورزشي دارند، دسته­اي هستند كه به شكل برابر ميان دو جنسيت توزيع شده­اند. فضاهايي مانند آرايشگاه­ها، باشگاه­هاي ورزشي، كتابخانه­ها و غيره، نمونه­اي از فضاهاي تك­جنسيتي هستند كه به شكل تقريبا برابرانه در دسترس جنسيت­ها قرار دارند. فضاهاي تك­جنسيتي رسمي نابرابرانه، فضاهايي هستند كه سازوكارهاي دولتي استفاده از آنان را به يك جنسيت تقليل داده­اند. يك مثال از چنين رويكردي در ايران، تماشاي بازي در استاديوم­هاي ورزشي كه تنها به مردان اختصاص يافته است و يا سفره­خانه­هاي سنتي، قهوه­خانه و چايخانه­هاي سنتي كه كاربري­هاي صرفا مردانه دارند.
  •  

  • فضاهاي تك­جنسيتي غيررسمي يا فضاهاي جنسيت­زده: به لحاظ قانوني، اين فضاها محدوديتي براي مصرف شهروندان، با هر جنسيتي قائل نشده­اند و تك­جنسيتي شدن اين فضاها پيامد قشربندي­هاي اجتماعي-فرهنگي ميان دو جنسيت است. برخي از پارك­ها و فضاهاي سبز شهري، كارواش­ها،‌ محل تجمع اصناف خاص مانند بورس لوازم و تعميرات خودرو و اتوبان­ها كه عابران زن امكان رفت و آمد آزادانه در آنان را ندارند.

علاوه بر تقسيم­بندي­هاي صرفا فضايي، امكان ايجاد دسته­بندي فضايي-زماني در به كارگيري فضاهاي شهري قابل انجام است. ايجاد محدوديت زماني در استفاده از خدمات شهري يكي از مصداق­هاي پايمال شدن حق شهروندان به استفاده از شهر است. اختصاص يافتن زمان­هاي خاص شهري به جنسيت خاص، كه جنبه­ي غيررسمي دارد، استفاده از فضاهاي شهري را در تمام ساعات روز، براي زنان و كودكان ناممكن مي­سازد و اين فضاها را در اختصاص مردان قرار مي­دهد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.