خريد اينترنتي فايل منابع قدرت

دانلود مقالات دانشگاهي

خريد اينترنتي فايل منابع قدرت

۱۶ بازديد

منابع قدرت

 

موارد زير به زعم بسياري از صاحبنظران منابع قدرت فردي و اجتماعي­اند:

 

     

  1. دانش و معرفت: دانش به رشد ذهن و جان ياري مي‌كند. رهبري از اين رشد بر مي­آيد؛ در جامعه­ي آگاه هيچ رهبري نمي­تواند به قدرت دست يابد يا آن را اعمال كند، مگر آن­كه مجهز به دانشي درست و مناسب باشد.
  2.  

  3. نظم و سازمان: سازمان في­نفسه قدرت است، در نظام سياسي دموكراتيك، احزاب سياسي براي به دست آوردن قدرت سازمان مي­يابند. اتحاديه­هاي زحمتكشان براي رهايي از انقياد و ستمگري تشكيل مي‌شود.
  4.  

     

     

  5. موقعيت­ها: موقعيت­ها سرچشمه­ي قدرت است. موقعيت اقتصادي به دارنده كمك مي‌كند تا به مخالفان خود غلبه كند. موقعيت اجتماعي نيز به كسب قدرت و نفوذ بر ديگران كمك مي‌كند، موقعيت ديني منبع قدرت و نفوذ است. رهبران ديني جامعه­هاي گوناگون هميشه اعمال قدرت و نفوذ ­كرده­اند.
  6.  

     

     

  7. اقتدار: اقتدار به معني قدرت مشروع است. دست يافتن به مقامي سياسي يا حقوقي طبق قانون و به­طور مشروع، قدرت فرد را افزايش مي­دهد و او را تأثيرگذارتر مي­سازد. شخصي كه وزير مي­شود، خود به خود اهميت مي­يابد.

 

۵ مهارت و تخصص: مهارت قدرت فرد را مي­افزايد. كسي كه داراي مهارت و تخصصي در زمينه­اي است، در مبارزه­ي قدرت بر ديگران كه مهارت و تخصص كمتري دارند چيره مي­شود.

 

     

  1. ايمان: در نگهداشت اقتدار يا اعمال قدرت زور خالص به كار نمي­آيد. حكومت يك رهبر براي دائمي­كردن قدرت نيازمند برخورداري از ايمان عمومي است.
  2.  

  3. رسانه­هاي جمعي: رسانه­هاي جمعي منبع مهم قدرت­اند. صاحبان امتياز و سردبيران مجله­ها و روزنامه­هاي گوناگون مي­توانند نفوذ قابل ملاحظه­اي اعمال كنند. راديو و تلويزيون هم در چيرگي بر افكار عمومي نقش حياتي دارند؛ از اين ­رو، رسانه­هاي جمعي منبع قدرتي در خدمت دارندگان و سلطه­داران هستند. (عبدالرحمان،۱۳۷۳:۹۳).

 

هم چنين قدرت مي ­تواند از طريق به كارگيري زور، اقناع و ترغيب، پاداش تنبيه و تهديد، تطميع، فرمان، ايمان و تقوا، خصلت فرهي… اعمال شود. قدرت در كنار ثروت از اركان اجتماعي بشر و حتي به مراتب از آن مهم­تر است؛ بنابراين افرادي چون برتراند راسل معتقدند كه «برابري قدرت مهم­تر از برابري ثروت، شرط آزادي بشر است» (همان:۹۸).

 

 

 

۲-۱-۸- نظريه ادوار زندگي

 

صاحب‌نظراني كه در مورد خانواده صحبت مي‌كنند، به‌عنوان رهيافتي مهم مطالعه «دوره زندگي» افراد را مدنظر قرارمي‌دهند. اين مطالعه چگونگي تغيير و تحولاتي كه در مسير زندگي شخصي رخ مي‌دهد، رويدادهايي چون ازدواج، بچه‌دارشدن، فوت والدين و مانند اين‌ها را دربرمي‌گيرد. كوئن[۲]سير زندگي را «مانند مسافرت با اتوبوس مي‌داند كه طي مسير مسافراني به آن سوار يا پياده مي‌شوند… و البته ‌اين مراحل ثابت نيست». مورگان نيز از جايگزيني مفهوم «دوره زندگي» به جاي «چرخه زندگي» حمايت مي‌كند، زيرا اين مفهوم بيانگر فاصله گرفتن جدي از «الگوي چرخه زندگي است كه در برگيرنده سلسله مراحلي نسبتا ثابت است». به زعم وي مفهوم «دوره زندگي» به نحو مناسب‌تري پيوند بين تغيير در خانواده را با تغييرات فردي نشان مي‌دهد. در بررسي‌ها هم بر استفاده از مفهوم دوره زندگي به جاي چرخه زندگي تاكيد بيشتري مي‌شود.

 

به نظر مي‌رسد اين مراحل الزاما بر مراحل زيستي رشد و تحول انسان متكي نيستند و مي‌تواند در مراحل مختلف زندگي انسان متفاوت باشد. يعني‌ افرادي كه نقش‌هاي گوناگوني را تجربه كرده‌ و حوادث متفاوتي را گذرانده‌‌اند، احتمالا مراحل متفاوتي را نيز از سر مي‌گذرانند (مادران و زناني كه توانايي فرزندآوري ندارند، مطلقه‌اند و يا داغديده هستند، از اين دسته‌اند).

 

ديويد كرتزر[۳]از صاحبنظراني است كه با طرح رويكرد دوره زندگي، بر اين باور است كه تاكيد بر چرخه خانوادگي در مطالعات سبب مي‌شود تا با تمركز بر چگونگي تغييرات در واحد خانواده در طي زمان، وقايعي كه بر افراد مي‌گذرد، ناديده گرفته ‌شود .اغلب كارشناسان توسعه و صاحبنظران علوم اجتماعي از تاثير تغييرات اجتماعي در جامعه و در زندگي افراد فارغ از جنسيت و سن مي­گويند؛ او بر اين باور است كه اين مسئله گمراه كننده‌ است چرا كه برخي از تغييرات ممكن است پيامدهاي مثبتي براي افراد يك جنسيت و در يك مرحله خاص از دوره زندگي خود و پيامدهاي منفي براي كساني كه از جنسيت ديگر و در مراحل ديگري از دوران زندگي هستند، داشته ‌باشد. به زعم كرتزر يكي از مزاياي عمده‌ي اين رويكرد درك پيامد تغييرات اجتماعي در مراحل مختلف زندگي فرد است، از سوي ديگر اين رويكرد نه تنها جزئيات غني‌تري از دوره­هاي زندگي مردم در اختيار محقق قرار مي‌دهد، بلكه اجازه مي‌دهد مردم خود به تفسير زندگي و وقايعي كه آن‌ها را تحت تاثير قرار داده ‌است، بپردازند. به زعم وي يكي از تحولات عمده در تحقيقات علوم اجتماعي از بيش از دو دهه پيش، تغيير مكان از روش‌هاي ايستا به سمت روش‌هاي پويا و چشم اندازگونه‌اي است كه مي‌تواند نور را در جريان واقعي زندگي افراد بتاباند (مينويي فر، ۱۳۸۹: ۶۷).

 

زنان هم مثل مردان در پروسه رشدشان از نوزادي به نوباوگي و از كودكي به نوجواني و جواني و در نهايت ميانسالي و پيري رسيده كه در اين جريان تجربيات فراواني به‌ دست آورده و رفتارهاي متناسب با شرايط اجتماعي دارند؛ به بيان ديگر هر چه سن بالاتر مي‌ رود فرآيند اجتماعي شدن اعم از جامعه‌‌پذيري و فرهنگ ‌پذيري در زنان نيز رشد مي‌كند و طبيعتا هوش او نيز تقويت مي‌شود و همين موضوع باعث برتري برخي زنان نسبت به مردان مي‌شود.

 

زندگي مجموعه‌اي از دوره‌هاي انتقالي است كه هر دوره يا مرحله پلي است بين دو دوره متفاوت از زندگي. در اين دوران انتقالي فرآيند تغيير و تحول با پايان يافتن يك مرحله و آغاز شدن مرحله‌ي ديگر ديده مي‌شود، هر تغيير و ورود به مرحله جديد با خود نقش‌ها، وظايف و خطرات و آسيب‌هاي خاصي را به همراه دارد. دوره‌هاي عقلاني، هيجاني كه خود از دوران كودكي تا سال‌هاي بازنشستگي به عنوان عضوي از خانواده مي‌گذراند، چرخه زندگي خانواده ناميده مي‌شود. در هر مرحله فرد با چالش‌هايي در زندگي خانوادگي‌اش مواجه مي‌شود كه باعث مي‌شود تا مهارت‌هاي جديدي را كسب كند يا رشد دهد. گسترش و رشد اين مهارت‌ها به فرد كمك مي كند تا بر تغييراتي كه هر خانواده (سنتي و غيرسنتي) با آن روبه‌رو خواهد شد، مؤثر باشد. گذر از مرحله تجرد به مرحله تأهل، گذر از دهه سوم زندگي به دهه چهارم و… همه و همه دوران‌هاي انتقالي هستند. در طول زندگي، اين مجموعه از دوران‌هاي انتقالي براي تبديل به بحران از امكان بالقوه برخوردارند. وقوع بسياري از وقايع در زندگي شخص به راحتي قابل پيش‌بيني بوده و شخص بايد خود را براي رويارويي با آن‌ها آماده كند. دوران‌هاي انتقالي ممكن است تدريجي و ناگهاني باشند   است تأثيري مثبت يا منفي بر زندگي اشخاص برجاي گذارند. با وجود اين با توجه به شخصيت افراد دوره‌هاي انتقالي، بالقوه امكان تبديل به بحران را دارند. در اين دوران تغيير و انتقال، شخص، بايد نحوه نگرش و عملكرد خود را نسبت به الگوهاي قديمي خويش در زندگي تغيير دهد و براي زندگي در بحبوحه تغييرات برنامه‌هايي را طرح ريزي نموده و به الگوهاي نويني دست يابد (ابراهيمي، ۱۳۸۴: ۳۳).

 

انتقال، تغييراتي از يك مرحله خانوادگي به مرحله ديگر است و رشد خانواده حاصل انتقال از مراحل مختلف است. خانواده در انتقال به مراحل مختلف رشد خود ممكن است از روش‌هاي مختلفي پيروي كند. به فرض، در هر زمان يك زوج متأهل ممكن است با هم بمانند يا از هم جدا شوند، ممكن است يكي از طرفين بميرد يا ممكن است فرزندي داشته باشد. هريك از وقايع محتمل ممكن است خانواده را به مجموعه جديدي از انتقالات جايگزين ممكن منتقل كند. اين مرحله در طي زمان و به شكل درختي با شاخه‌هاي زياد به نظرخواهد آمد، راهي كه هر خانواده انتخاب مي‌كند، مجموعه‌اي از شاخه‌ها خواهد بود.

 

به گمان طرفداران نظريه رشد خانواده، گذر و انتقال از مراحل رشد به تكاليف و وظايف رشدي كه درخط سير زندگي افراد و خانواده‌ها به وجود مي‌آيد، مربوط است. به نظر مي‌رسد دستيابي موفقيت‌آميز به ‌اين وظايف موجب موفقيت در كارها و وظايف مراحل بعدي رشد مي‌شود.

 

مفهوم اصلي چرخه زندگي خانوادگي، دلالتي ضمني براي «چرخه‌اي بودن» زندگي خانوادگي دارد؛ اما اين مفهوم، مفهومي نيست كه نظريه‌پردازان خط سير زندگي مي‌خواستند منتقل كنند، بلكه رشد به عنوان فرآيند، بيشتر شبيه خط سيري است كه در آن رخدادها و وقايع جاري تحت نظر رخدادهاي گذشته هستند، اما پايان غايت شناسانه‌اي «فرجام‌گرايانه» براي فرآيندي كه آن را در چرخه كامل قراردهد، وجود ندارد.

 

وقتي از چرخه زندگي خانوادگي سخن به ميان مي‌آيد، منظور خانواده‌اي است كه در آن زن و شوهر ازدواج كرده‌اند، بچه دارند و ازدواجشان پايدار باقي مي‌ماند؛ اين چرخه به صورت دوره‌ها و مراحل مشخصي جريان مي‌يابد. براساس اين الگو چرخه خانواده با زن و شوهر موجوديت پيدا مي‌كند و همراه با اضافه شدن اعضاي جديد، ايفاي نقش‌هاي تازه و گسترش روابط متقابل پيچيده‌تر مي‌شود. بعد خانواده در مدت كوتاهي ثبات مي‌يابد، سپس فرزندان بزرگ شده و خانواده را ترك مي‌كنند. در نهايت چرخه زندگي به مرحله زن و شوهر برمي‌گردد و با مرگ همسران پايان مي‌پذيرد.

 

به زعم مارتين سگالن چرخه زندگي خانوادگي مي‌تواند بر مبنايي سه وجهي بنا شود كه عبارتند از: تعداد مواضع درون گروه خانگي(پدر- مادر- كودك خردسال – تعداد فرزندان)، توزيع سني مربوطه و دگرگوني در نقش‌ها. چارچوب پيشنهادي براي تشخيص چرخه زندگي خانوادگي كه به‌ واسطه ‌ايفاي نقش‌هاي گوناگون در آن شكل مي‌گيرد، بدين صورت خواهد بود:

 

۱- زوج جوان بدون فرزند؛

 

۲- زوج جوان با فرزنداني تا سن سه سالگي؛

 

۳- گروه خانگي با فرزنداني در سنين مدرسه؛

 

۴- گروه خانگي با فرزنداني نوجوان؛

 

۵- گروه خانگي با يك فرزند جوان بالغ؛

 

۶- گروه خانگي در حال كمك دادن به فرزندان براي جاي گرفتن در مسير زندگي تا زماني كه آخرين فرزند نيز به‌ اين وضعيت دست مي‌يابد؛

 

۸- گروه خانگي «پس از- والديني» يعني در حد فاصل بين زماني كه كوچكترين فرزند خانه را ترك مي‌گويد تا بازنشستگي پدر؛

 

۹- گروه خانگي سالمند پس از بازنشستگي پدر.

 

اين چارچوب تحليلي نشان‌دهنده انتقال از يك مرحله به مرحله‌اي ديگر است، مراحلي كه مقاطع بحراني در طول چرخه تلقي مي‌شوند. نقش‌هايي كه اين انگاره براي والدين ايجاب مي‌كند مستلزم جرح و تعديل آن‌ها از يك دوره به دوره‌ي بعد و انطباق دوباره اهداف و ابزار تحقق آن‌ها برمبناي سن فرزندان و مرحله موردنظر است (سگالن،۱۳۸۰: ۲۱۰-۲۰۹).

 

اعزازي معتقد است كه هر خانواده در طول عمر خود از مراحل مختلفي گذر مي‌كند كه به اصطلاح مراحل عمر خانواده ناميده مي‌شود. به زعم اعزازي عمر يك خانواده هسته‌اي حدود ۵۵-۵۰ سال است اعزازي اين چرخه را در مراحل زير گروه‌بندي كرده‌است:

 

مرحله اول شكل‌گيري و سن ازدواج است، مرحله دوم گسترش و گسترش كامل است؛ به‌اين معنا كه اولين فرزند معمولا دو تا سه سال پس از ازدواج بدنيا مي‌آيد و يا تولد او دومين مرحله‌ي عمر خانواده شروع مي‌شود و زن و شوهر به پدر و مادر تبديل مي‌شوند. با تولد آخرين فرزند خانواده گسترش كامل مي­يابد كه به آن «مرحله مادري فعال» نيز مي‌گويند؛ زيرا زن جوان در تمام طول شبانه‌روز به شدت مشغول كار و فعاليت براي فرزندان است. در واقع در اين مرحله او بيشتر يك مادر است تا يك همسر و شدت فشار در اين مرحله چه براي زن خانه‌دار و چه زن شاغل- خانه‌دار بسيار زياد است. مرحله بعدي انقباض و انقباض كامل است و با رسيدن سن آخرين فرزند به نوجواني يعني حدود ۱۴-۱۳سالگي از شدت فشار كار و مسئوليت وي كاسته مي‌شود. با ورود به مرحله انقباض با توجه به اميد به زندگي در جوامع مختلف معمولا زن و شوهر ميانسال حدودا ۲۰ تا ۲۵سال به تنهايي دور از فرزندان با يكديگر زندگي مي‌كنند و با مرگ يكي از آن‌ها خانواده دچار انقباض كامل مي‌شود و به مرحله پاياني خود يعني انحلال مي‌رسد.

 

با توجه به‌اين مراحل، سن ازدواج زن و مرد، سن تولد اولين فرزند، ترتيب و فاصله زايمان‌ها، سطح تحصيلات فرزندان به معناي خروج آن‌ها از خانواده و اميد زندگي زن و مرد در جامعه را مي‌توان به دست آورد. از ديد جامعه‌شناسي تغييراتي كه در نقش اعضاي خانواده در مراحل مختلف به‌ وجود مي‌آيد، مهم است. با توجه به مراحل عمر خانواده نقش زن و مرد و وظايفي كه هريك برعهده مي‌گيرند در طول زمان تفاوت پيدا مي‌كند، تغيير در نقش‌ها و وظايف باعث ايجاد مسايلي مي‌شود كه ضروري است به آن پرداخته شود (اعزازي، ۱۳۸۲: ۱۰۷- ۱۱۰).

 

 

 

۲-۲- چهارچوب نظري

 

چهارچوب نظري

 

همان‌گونه كه در بحث‌هاي نظري نيز گفته‌شد، به زعم وبر يك فاعل منفرد (يا گروهي كه بشود آن را به عنوان يك فرد بشمار آورد) براي تحقق هدفي كه براي خود درنظرگرفته‌است وسايل مناسب را انتخاب مي‌كند. دستيابي به هدف يا موفقيت به معني به‌وجود آوردن حالتي است در جهان كه هدف موردنظر را برآورده سازد تا جايي كه موفقيت بازيگر به رفتار فاعل ديگري وابسته‌است، او بايد ابزارهايي در اختيار داشته باشد كه ديگري را به رفتار دلخواه وادار نمايد.

 

بورديو از چهار نوع سرمايه نام مي‌برد: در نزد بورديو، سرمايه‌ي اقتصادي شامل سرمايه‌هاي مالي، ميراث منقول و غيرمنقول، دارايي‌هاي گوناگون و غيره تنها يكي از سرمايه‌هاي موجود در جامعه‌ است و در كنار آن ما حدود سه نوع ديگر از سرمايه را نيز داريم. نخست سرمايه‌ي فرهنگي شامل تحصيلات و به دست آوردن قابليت هاي فرهنگي و هنري، بياني و كلامي؛ دوم، سرمايه‌ي اجتماعي به معني به دست آوردن موقعيت‌هاي اجتماعي و برخورداري از شبكه‌هاي كمابيش گسترده‌اي از روابط، دوستان و آشنايان كه مي‌توانند در مواقع ضروري به نفع فرد وارد عمل شوند؛ و سوم سرمايه‌ي نمادين كه به دليل موقعيت‌هاي كاريزماتيك و يا با تكيه بر نمادها و قدرت هاي پيش‌زمينه‌اي براي نمونه نهادها، سازمان‌ها، دين. قوميت و … براي فرد ايجاد مي‌شود گروه‌هايي كه به بيشترين ميزان سرمايه دسترسي دارند، در مفهومي قرار مي‌گيرند كه بورديو آن را «ميدان قدرت» مي نامد. سرمايه اقتصادي “اصل و پرنسيپ غالب در سلسله مراتب قدرت است”. شكل هاي ديگر سرمايه ريشه در سرمايه‌ي اقتصادي دارند. مهريه نيز به عنوان يكي از منابع قدرت و جزو سرمايه‌هايي است كه براي زن وجود دارد كه جدا از  اينكه به عنوان يك سرمايه اقتصادي براي زن مطرح مي‌باشد به عنوان اصل مهم، با انتظار تحقق آثار و پيامدهاي رواني و اجتماعي مورد نظر عرف (در صورتي كه ارزش مادي قابل توجهي داشته باشد)، در هر يك از دوره‌هاي زندگي فرد (مجردي، نامزدي، طلاق، فوت همسر) همچون ارتقاي حيثيت و اعتبار اجتماعي زن، بالابردن تشريفات ازدواج و ايجاد محدوديت در مسير شكل گيري ازدواج مجدد، تثبيت خانواده و مهار طلاق، بالابردن ضريب اطمينان خاطر زن در مقابل حوادث تهديدكننده‌ي غيرقابل پيش‌بيني، ايجاد امكان براي ورود زن به ساير عرصه‌هاي فعاليت اجتماعي، بالابردن تمايل خانواده زن به تأمين جهيزيه، جبران سهم الارث زن و تأمين نيازها و احتياجات زن در صورت وقوع طلاق منافاتي ندارد و منجر به‌ايجاد ديگر نوع سرمايه‌هاي بيان شده در نظريه بورديو مي‌شود. بر اساس نظريه بورديو كه داشتن سرمايه اقتصادي را عامل قرار گرفتن در ميدان قدرت مي‌داند احتمالا مهريه به عنوان سرمايه اقتصادي قابل دسترس براي زنان مي‌تواند در آن احساس قدرت را بوجود آورد.

 

۲-۳- فرضيات

 

– با بالا رفتن تحصيلات، احساس قدرت در زنان افزايش مي‌يابد.

 

– با افزايش درآمد احساس قدرت زنان افزايش مي‌يابد.

 

– با افزايش ميزان مهريه، سرمايه اقتصادي زنان افزايش مي‌يابد.

 

– با بالا رفتن مهريه در طول دوره زندگي زنان، احساس قدرت آنان افزايش مي‌يابد.

 

– با افزايش سرمايه اقتصادي زنان احساس قدرت آنان افزايش مي‌يابد.

 

۲-۴- تعريف مفاهيم

 

۲-۴-۱- تعريف مهريه

 

در كتاب­هاي فقهي افزون بر واژه مهريه، واژگان ديگري همانند؛ الصَداق، الصِداق، نحله، فريضه، كابين و… به­كار رفته‌است؛ ولي مهريه رايج‌ترين واژه‌اي است كه در روايات و اصطلاحات فقها و ميان مردم كاربرد دارد. در زبان انگليسي از معادل‌هاي مانند Price, Mahr, Dowry of Bride براي مهريه ‌استفاده مي‌شود. با توجه به آن كه اغلب اين واژه‌ها معاني‌اي به جز مهريه دارند به نظر مي‌رسد بهترين معادل همان Mahr باشد.

 

اصل اين لغت سامي و مشتق از كلمه «موهار» به معناي قيمت و بهاي زن است اين كلمه از زبان عبري به عربي منتقل شده و به كلمه «مهر» تغيير يافته‌است. كلماتي مانند صَداق، صَدُقه، نافجه، كابين، دست‌ پيمان نيز به معناي «مهر» آمده‌است. مهر در اصطلاح فقهي – حقوقي، مالي است كه به موجب نكاح واجب است زوج به زوجه خويش بپردازد. مهريه در قرآن و در برخي از آيات وروايات بر وجوب مهر و نيز ويژگي‌هاي آن تصريح شده ‌است از جمله: “وََاتُواْ النِّسَآءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَه‌ي[۴]” بپردازيد به زنان، مهرهايشان را به صورت رايگان،  وَلِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۵]” براي زنان طلاق داده بايد عطيّه‌اي در حد عرف و نيكو تعيين كرد اين حقي است كه بر پرهيزگاران مقرر شده‌ است و نيز در روايتي چنين آمده‌ است: «اگر مرد با همسرش آميزش نمايد بايد تمام مهر را بپردازد و اگر آميزش نكند به واسطه ازدواج نصف مهر بر او واجب است (حر عاملي، ۱۳۶۷: ۲۲۸(.

 

در ماده ۱۰۸۷ قانون مدني آمده‌است:”مهر عبارت از مالي است كه به مناسبت عقد نكاح، مرد ملزم به دادن آن به زن است.” الزام مربوط به تمليك مهر، ناشي از حكم قانون است و ريشه قراردادي ندارد. به همين جهت، سكوت دو طرف در عقد و حتي توافق براين كه زن مستحق مهر نباشد، نمي‏تواند تكليف مرد را در اين زمينه از بين ببرد. درست است كه انعقاد نكاح به تراضي طرفين است ولي آثار آن را زن و شوهر بوجود نمي‏آورند. همين كه زن و مرد، با پيوند زناشويي موافقت كردند، در وضع ويژه‏اي قرار مي‏گيرند كه بناچار بايد آثار و نتايج آن را متحمل شوند. بنابراين مهر، نوعي الزام قانوني است كه بر مرد تحميل مي‏شود و فقط زوجين مي‏توانند هنگام بستن عقد يا پس از آن، مقدارمهر را به تراضي معين سازند (مواد۱۰۸۰- ۱۰۸۷ قانون مدني).

 

 

 

۲-۴-۲- تاريخچه مهريه

 

اين سوال در ذهن هر فرد ممكن است پيش آيد كه پيدايش مهريه مربوط به چه زماني است؟ از چه دوره‌اي چنين نهادي وضع شده‌است؟

 

گفته شده‌است در ادوار ماقبل تاريخ كه بشر به حال توحش مي‌زيسته و زندگي شكل قبيله‌اي داشته، به علل نامعلومي ازدواج با همخون جايز شمرده نبوده‌است. جوانان قبيله كه خواستار ازدواج بودند، ناچار مي‌شدند از قبيله‌اي ديگري براي خود همسر انتخاب كنند؛ از اينرو براي انتخاب همسر به ميان قبايل ديگر مي‌رفتند و چون همواره حالت جنگ و خونريزي ميان قبايل حكم‌فرما بود، انتخاب همسر از راه ربودن دختر صورت مي‌گرفت؛ يعني جوان، دختر مورد نظر خويش را از ميان قبيله‌ي ديگر مي‌ربود (پولادي،۱۳۸۸: ۳۹).

 

به تدريج صلح جاي جنگ را گرفت و قبايل مختلف مي‌توانستند، همزيستي مسالمت‌آميزي داشته باشند، در اين دوره رسم ربودن زن، منسوخ شد و مرد براي اينكه دختر مورد نظر خويش را به دست آورد به ميان قبيله ي دختر مي‌رفت و اجير پدر دختر مي‌شد و مدتي براي او كار مي‌كرد و پدر دختر هم در ازاي خدمت او، دختر خويش را به او مي‌داد و او آن دختر را به ميان قبيله‌ي خويش مي‌برد تا اينكه ثروت زياد شد، در اين وقت مرد دريافت به جاي آن كه سال‌ها براي پدر عروس كار كند، بهتر اين است كه هديه‌اي لايقي تقديم او كند و دختر را از او بگيرد. اين كار را كرد و از اينجا بود كه مهر پيدا شد (همان:۴۰).

 

تاريخچه مهريه در ايران را نمي­توان به­طور كامل  مطالعه كرد، زيرا منابعي كه از دوران قديم به­ دست ما رسيده ‌است، بسيار محدودند. برخي كتب تاريخي و احيانا سفرنامه­هاي مردم‌شناساني كه به اين سرزمين سفر كرده­اند، به­طور اجمالي چند سطري نيز به موضوع مهريه اختصاص داده­اند. مطالعه نقش زن در قلمرو زندگي خانوادگي در تاريخ نشان مي­دهد كه زن، چه به عنوان دختر خانه و چه به­ عنوان همسر، همواره نقشي كاملا منفعل داشته‌است. در نوع تعامل­ خانواده، زن، كالايي بود كه جزو دارائي پدر يا شوهر به حساب مي­آمد. اين نوع نگاه در تعاملات مختلف از جمله در مورد ازدواج و مهريه نيز وجود داشته ‌است. «در ايران قديم، دختران را به محض رسيدن به سن بلوغ، شوهر مي‌دادند تا از توليدمثل جلوگيري نشده‌ باشد. پدر با شوهر دادن دختر خود،‌ كليه حقوق دختر و وظايفي را كه در مقابل او داشت به شوهر انتقال مي‌داد و در قبال اين انتقال، مبلغي پول يا مال غيرنقدي به صورت مهريه (هديه) دريافت مي‌كرد» (باباخاني، ۱۳۷۷: ۱۱).

 

از نوشته‌هاي زرتشتي برمي‌آيد هنگامي كه مرد مي‌خواست با دختري ازدواج كند، مكلف بوده ‌است كه علاوه بر دختر، مالي نيز به پدر او تسليم كند. بديهي است پدر هم در مقابل مالي كه از داماد مي‌گرفت به دخترش جهيز مي‌داد. از حقوق زرتشتي در خصوص مهر مي‌توان نكات زير را استنباط كرد: ۱- اقوام دختر هنگام ازدواج او، مقداري از مال خود را كه مساوي با سهم الارث دختر از مال آن‌ها بوده‌ است، به وي تسليم مي‌كردند. ۲- شوهر يا اقوامش مقداري هدايا به دختران و نزديكان او مي‌دادند؛ اما معلوم نيست كه آيا  اهداي اموال مزبور، براي عقد نكاح ضروري بوده ‌است يا خير؟ ولي آن چه مسلم است، هنگام انحلال نكاح، زن نمي‌توانست اموالي را كه متعلق به او بوده، قبل از پرداخت ديون يا ساير تعهدات شوهر استرداد كند، در واقع بدين معنا كه تعهدات شوهر درباره‌ي زن نيز موثر بود. در حقوق زرتشتي زن مي‌توانست مهري را كه شوهر به او داده، يا تعهد به تسليم آن كرده ‌است، به او ببخشد؛ اما در صورتي كه زن مهر خود را گرفته و بعدا عيبي از قبيل نازا بودن در او ملاحظه مي‌شد، حق زن نسبت به مهر ساقط و شوهر مجاز در استرداد آن بود (آبادى،۱۳۷۶: ۶۳، ۶۸، ۷۵).

 

در ايران قديم، خدايان مختلفي پرستيده مي‌شد؛ از جمله خدايي به نام “ميترا” كه “مهر” خورشيد تجسمي از اوست. مهر يا ميترا كه در زبان اوستايي و در فارسي باستان منيژه و در سانسكريت منيره و در پهلوي ميترا آمده، به معناي مختلف عهد، پيمان محبت و خورشيد و… است. مهر، فرشته ي عهد و ميثاق و فروغ در ايران باستان بود كه او را فرشته‌ي مهر و دوستي و عهد و پيمان و مظهر فروغ و روشنايي مي‌پنداشتند. حوزه‌ي اقتدار ميترا بسيار گسترده و يكي از آن‌ها تاثير و حضور ميترا در پيوندهاي زناشويي بود. ميترا در دو مرحله از پيوند زناشويي نقش داشت. يكي مرحله‌ي خواستگاري تا بستن عقد و ازدواج و مرحله‌ي ديگر نيز در طول زندگي مشترك. پس از پايان مراسم ازدواج و طي مراحل متعدد ديگر، در مرحله‌ي نهايي، عروس و داماد به مظهر”ميترا” يعني مهر قسم ياد مي‌كردند. در هنگام سوگند خوردن، گواه و تعهد داده مي‌شدكه اين پيمان شكسته نشود. اين پيمان را “مهر” گذارده بودند و معتقد بودند كه شكننده‌ي اين پيمان به زودي از سوي ميترا به كيفر مي‌رسد (پولادي،۱۳۸۸: ۴۷).

 

در حقوق ساساني، در خصوص مهر يا صله آمده‌است كه:”مرد خواستگار همچنين موظف بود كه با جلب رضايت رسمي “ولي” دختر، براي او مهريه‌اي تعيين كند، كه قبلا و يا بعدا در صورت پيش آمد طلاق، به زن بپردازد”. در كتاب‌هاي تاريخي نيز كم و بيش به جزئيات موضوع نيز اشاره شده‌است(همان).

 

نكته جالب توجه اين است كه به­ نظر برخي از نويسندگان، پيش از اسلام سابقه‌اي از مهريه در ايران نبوده ‌است. دكتر منوچهر محسني مي‌نويسد: «مهريه از مهم‌ترين و ديرينه­ترين سنت­هاي ازدواج در ايران است كه پيش از اسلام در ايران جاي پايي ندارد؛ ولي پس از اسلام، پذيرفته شده و به­ شدت در فرهنگ ايران رايج شده ‌است.» (محسني، ۱۳۷۹: ۹۵). اما مرور اجمالي كتاب­هاي تاريخي نظر وي را تاييد نمي‌كند. «طبق برخي روايات، سنت اعطاي مهر عمري به بلنداي اصل پيوند زناشويي در ميان بشر دارد و هيچ­گاه عقد نكاح از آن خالي نبوده ‌است.» (شرف‌الدين، ۱۳۸۰: ۲۴۴). البته آنچه با اين نام يا نام‌هاي مشابه آن در تمدن‌ها و اديان پيشين رواج داشته با آنچه در اسلام مطرح شده، تفاوت‌هاي روشني دارد.

 

«در بسياري از فرهنگ­ها پيوند ازدواج، سيستمي از مبادله اموال و كالاها را نيز به همراه دارد. مهريه كه بيشتر در فرهنگ­هاي شرقي مانند چين، ژاپن، جوامع اسلامي و بسياري از ملل آفريقا رواج دارد، مبلغي است كه داماد هنگام ازدواج به عروس يا خانواده‌اش مي‌پردازد يا به عهده مي‌گيرد كه در زمان ديگري بپردازد. در دوران باستان در برخي جوامع، رسم پرداخت مهريه به­ صورت كار و خدمت داماد براي خانواده عروس در طي يك مدت معين اعمال مي‌شد» (بستان، ۱۳۸۳: ۵۱).

 

شهيد مطهري در سير تحولي مهريه به پنج مرحله اشاره مي­ كند:[۶]

 

۱ـ مرحله مادر شاهي: مرحله‌اي از تاريخ كه جوانان ناچار بودند همسر خويش را از غير همخون خود برگزينند. آنان به نقش خود در توليد فرزند واقف نبودند؛ بنابراين با اينكه شباهت فرزندان را با خود احساس مي‌كردند، ولي در عين حال آنان را فرزندان همسر مي‌شناختند. از اين­رو اين دوره را دوره مادر شاهي مي‌نامند.

 

۲ـ دوره پدر شاهي: مرحله‌اي است كه مرد به نقش خويش در توليد فرزند آگاه گشته و سعي كرده رياست خانواده را به عهده بگيرد. در اين دوره مردان از قبايل ديگر زن مي‌گرفتند و چون ميان قبايل حالت جنگ وجود داشت، همسر خود را از آن قبيله مورد نظر مي‌ربودند.

 

۳ـ در مرحله سوم زماني كه صلح جاي جنگ را گرفته و ديگر رسم ربودن همسر از ميان رفته بود و مرد مجبور بود براي انتخاب همسر مدتي را براي پدر زنش كار كند تا موفق به انتخاب همسر شود.

 

۴ـ در مرحله‌اي مرد به اين نتيجه رسيد كه به ­جاي كار كردن براي پدر زن آينده خويش، بهتر است هديه‌اي در قالب پيشكش به وي تقديم كند و بدين ترتيب «مهريه» پيدا شد. در اين دوره­ها نگاه اجتماع به زن نگاه اقتصادي بوده ‌است كه نيازهاي جنسي مرد را نيز تأمين مي‌كرد، بنابراين محصول كار وي متعلق به ديگري، يعني پدر و برادر بود.

 

۵ـ مرحله پنجمي نيز وجود دارد كه مربوط به دوره بعد از ظهور اسلام است كه البته جامعه­شناسان به آن اشاره نمي‌كنند. در اين مرحله هديه يا مهريه­اي كه مرد پرداخت مي‌كند، متعلق به خود زن است و به­ جز او هيچ ‌كس حقي در آن ندارد (مطهري، ۱۳۵۷: ۱۹۶).

 

ويژگي نظام حقوقي اسلام در مقايسه با ديگر نظام­هاي حقوقي آن است كه ضمن پذيرش رسم مهريه، عروس را مالك بي‌قيد و شرط مبلغ مذكور مي‌داند و براي خانواده عروس سهمي در مهريه قائل نيست (بستان، ۱۳۸۳: ۵۱).

 

براساس پژوهش‌هاي مردم شناختي چنين فهميده مي‌شود كه سنت مهر، هر چند با نام‌هاي مختلف و ويژگي‌هاي متنوع در بسياري از حوزه‌هاي فرهنگي و آئين‌هاي مذهبي رواج داشته‌، به عنوان نمونه، در تمدن آشور مهر به عنوان قيمت و بهاي زن رواج داشته ‌است(دورانت، ۲۸۹:۱۳۷۰).

 

تا قبل از ظهور كتب اسلام هم رسم دادن مهريه به زنان رايج بوده ‌است؟آنچه از مطالعه تاريخى حقوق زن در ادوار گذشته معلوم مى‌شود اين است كه مهريه از ابداعات حقوق اسلام نيست و قبل از آن نيز وجود داشته ‌است. قديمي‌ترين قانونى كه تا كنون شناخته شده، قانون حمورابى است كه حدود ۱۷۰۰سال قبل از ميلاد مسيح تدوين شده‌است. طبق مواد ۱۳۸ و ۱۳۹ قانون مزبور اگر زن عقيم بوده و طلاق داده شود، شوهر مكلف است كه مهر و جهيزيه وى را تسليم كند و در صورتى كه زن مهر و جهيزيه نداشته باشد، پرداخت مقدار يك من نقره به او ضرورى است. هرگاه زن مرتكب ترك خانواده يا اعمالى از قبيل آن شود، به لحاظ جرم ارتكابى، شوهر از تأديه مهريه و جهيزيه معاف بوده. نظر به مراتب فوق معلوم مى‌شود كه قانون حمورابى با وضع مواد خاصى درباره مهريه آن را از احكام عقد نكاح تلقى كرده ‌است(بكر، ۱۳۷۰: ۱۲۱).

 

در يونان قديم شخصيت حقوقى زن كمتر مورد توجه بود، چنانكه مردان مى‌توانستند زن خود را به ديگرى ببخشند يا او را به دوست خود قرض دهند، اما آنچه از كتب مربوطه برمى‌آيد از جمله تشريفاتى كه براى ازدواج در يونان قديم صورت مى گرفته ‌اين بود كه پدر دختر، بدون اخذ مبلغى پول يا هديه از طرف داماد با انتقال حقوق خود نسبت به دختر و در نتيجه با ازدواج وى موافقت نمى‌كرد(پولادي،۱۳۸۸: ۴۵).

 

در عربستان قبل از اسلام زن وضع خاصى داشت و نه تنها شخصيت و حقوقى براى او قائل نبودند بلكه اصولا با وجودش مخالفت داشتند. به طورى كه تاريخ حكايت دارد اعراب، داشتن دختر را ننگ تلقى مى كردند و به وسايل مختلف او را از بين مى بردند. در عربستان مهر متعلق به پدر بود و دختر حقى به آن نداشت و چون پدر با تزويج دختر خود و گرفتن مهر او مال خود را زياد مى كرد، لذا دختر را نافجه مى‌گفتند و تهنيت كسى كه صاحب دخترى مى شد جمله (هنيئا لك النافجه) بود. اعراب در زمان جاهليت از تزويج دختران خود به غير از اعضاي قبيله امتناع داشتند مگر در صورتى كه داماد با پرداخت مهر بيشتري موافقت مي‌كرد. حتى در خود قبيله هم حق تقدم براى ازدواج با كسى بود كه مهر بيشترى مي‌پرداخت. در زمان جاهليت رسم ديگرى نيز بود كه موجب محروم شدن زن از مهر مى‌شد. يكى از آن‌ها رسم ارث زوجيت و يا نكاح ميراثى بود. بدين صورت كه اگر كسى مى‌مرد وارثان افراد از قبيل فرزندان و برادران همان طورى كه ثروت او را به ارث مى‌بردند، همسر او را نيز به ارث مى‌بردند و پسر يا برادر ميت اين حق را داشت كه آن زن شوهر مرده را به تزويج ديگرى درآورد و مهريه را هم خودش بگيرد و يا او را بدون مهر جديدى و به موجب همان مهرى كه ميت قبلا پرداخته زن خود قرار دهد. قرآن كريم رسم ارث زوجيت را منسوخ كرد و فرمود: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهاً»[۷]: اى كسانى كه‌ ايمان آورده‌ايد بر شما روا نيست كه زنان مورث خود را ارث ببريد در حالى كه خود آن زنان تمايل ندارند كه همسر شما باشند. ديگر از انواع نكاح عجيب زمان جاهليت نكاح ثغار است در اين نكاح مهر جنبه مالى ندارد و به ولى دختر نيز چيزى داده نمى‌شد بلكه پدر يا برادر دختر در قبال تمتعى كه از دخترى مى‌بردند حاضر مى‌شدند دختر يا خواهر خود را به تزويج پدر يا برادر آن دختر در آورند. بنابراين نكاح ثغار از اقسام نكاح معاوضه به شمار مى‌رفت، اسلام اين رسم را منسوخ كرد. رسول اكرم در اين مورد فرموده اند: «لا ثغار فى الاسلام» نكاح ثغار در اسلام جايز نيست (مطهري،۱۳۷۴: ۲۳۰).

 

نكاح ‏«شغار»[۸] يكي ديگر از مظاهر اختيارداري مطلق پدران نسبت‏ به دختران بود. در اين نكاح، دو نفر كه دو دختر دم بخت در خانه ‏داشتند با يكديگر معاوضه مي‏كردند، به­ اين ترتيب هر يك از اين دو دختر، مهر آن ديگر به شمار مي‏رفت و به پدر او تعلق مي‏گرفت. اسلام اين رسم را نيز منسوخ كرد (همان: ۲۰۴).

 

۲-۴-۳- اقسام مهريه

 

مهر المسمّي؛ مالي معين است كه به هنگام عقد ازدواج يا پس از آن با توافق طرفين يا نمايندگان آن‌ها تعيين مي‌شود. اين مال ممكن است عين باشد، مانند خانه معيّن، يا منفعت، مانند اجاره‌ بهاي خانه معين يا عمل باشد داراي ارزش عقلي و شرعي، مانند تعليم فن و يا حق مانند دين شخص ثالث (صفايي و اسدالله امامي،۱۳۷۰: ۱۹۵).

 

مهر المثل؛ اگر در حين عقد مهر تعيين نشود يا عدم آن شرط شود يا مهرالمسّمي باطل شود و آميزش هم واقع شده باشد زن مستحق مهرالمثل خواهد شد يعني مهرمطابق زنان همتاي او تعيين خواهد شد(همان: ۱۹۶).

 

مهر المتعه؛ هرگاه در حين عقد، مهر تعيين نشده باشد يا عدم آن شرط شود و مرد بخواهد قبل از نزديكي، همسر خود را طلاق بدهد؛ مي‌بايد مبلغي را به عنوان مهر المتعه به او بپردازد. در تعيين مهرالمتعه، وضع مالي و توان اقتصادي مرد را ملاك قرار مي‌دهند نه شأن زن (همان: ۱۹۷).

 

مهرالسّنته؛ مقدار مهري كه پيامبر اكرم (ص) براي همسران و دختران خويش تعيين مي‌كردند مهرالسنته گفته مي‌شود. مقدار مهرالسنته پانصد درهم است و مهر زنان مسلمان نيز به همين مقدار باشد(همان).

 

[۱] Life Course Theory

 

[۲] Cohen

 

[۳] Kertzer.David

 

[۴]سورۀنساء، آيه۴

 

[۵] سوره بقره، آيه ۲۴۱

 

۷ آنچه در اين باره گفته شده‌است، جز يكسري فرض‌ها و تخمين‌ها چيزي نيست؛ نه ‏حقايق تاريخي است و نه حقايق علمي و تجربي. پاره‏اي قرائن از يك طرف و بعضي ‏فرضيه‏هاي فلسفي درباره انسان و جهان از طرف ديگر، منشأ پديد آمدن اين فرض‌ها وتخمين‌ها درباره زندگي بشر ما قبل تاريخ شده‌است. آنچه درباره دوره به اصطلاح ‏مادرشاهي گفته شده‌است، چيزي نيست كه به راحتي بتوان باور كرد و همچنين ‏چيزهايي كه درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهران‏گفته‏اند. در اين فرض‌ها و تخمين‌ها دو چيز به چشم مي‏خورد: يكي اين­كه سعي شده تاريخ‏ بشر اوليه فوق العاده قساوت آميز و خشونت‏بار و عاري از عواطف انساني تفسير شود؛ ديگر اينكه نقش طبيعت از لحاظ تدابير حيرت­انگيزي كه براي رسيدن به هدف­هاي‏ كلي خود به­كار مي‏برد، ناديده گرفته­شده‌است (مطهري، ۱۳۵۷: ۱۷۵).

 

[۷]سوره نساء، آيه ۱۹

 

[۸]نكاح شغار به معني معاوضه كردن دختران در دوران قبل از اسلام بود.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.