آرشيو پايان نامه مديريت – افسانه هاي مربوط به فشار رواني امور اجرايي

۱۳ بازديد

۲-۱۰-      افسانه هاي مربوط به فشار رواني امور اجرايي

 

براي آن كه كژ فهمي ها و استفاده نادرست از مفهوم فشار رواني در چند دهه ي اخير را بفهميم توجه تان را به افسانه هاي زير جلب مي كنيم:

 

دانلود پايان نامه

 

افسانه ي ۱) فشار رواني مضر است:

 

در حالي كه عامه جنبه ي منفي يا نا خوشايند اين مفهوم را در نظر مي گيرند با اين حال فشار رواني مي‏تواند مفيد هم باشد. چيني ها فشار رواني را با دو حرف نشان مي دهند كه يكي از آنها نشانگر خطر و ديگري نشانگر فرصت است. امروزه نيز درست مثل اين حرف چيني فشار رواني عملاً مركب از ديسترس (رويدادهاي بد يا ناخوشايند) و فشار رواني (رويدادهاي خوب يا ناخوشايند) است. كلمه ي ديسترس كه ريشه در زبان باستاني فرانسوي و انگليسي وسطي دارد بر اثر قاعده ي حذف تبديل به فشار رواني شده كه امروزه هم به همين صورت استفاده مي شود. البته اين كلمه در جهان غرب به معناي منفي آن اشاره دارد. اگر چه شكست فشار رواني آميز است اما موفقيت نيز فشار رواني آميز مي باشد.

 

 

افسانه ي ۲) بايد از فشار رواني اجتناب كرد:

 

فشار رواني بخشي طبيعي از زندگي است و به افراد كمك مي كند به تهديد پاسخ دهند يا با آن مبارزه كنند. ما نبايد و نمي توانيم از فشار رواني اجتناب ورزيم زيرا بدون فشار رواني نمي توان زندگي كرد. امروزه تحت فشار رواني بودن عملاً به اين معناست كه تحت فشار رواني مفرط يا ديسترس قرار داريم. وضعيتي مشابه اين وضعيت بالا رفتن درجه حرارت مي باشد كه به معناي بالا رفتن حرارت از حد به هنجار است. درجه حرارت نيز مثل فشار رواني براي زندگي ضروري است. ما نمي توانيم از فشار رواني اجتناب ورزيم مگر آ ن كه بميريم. بنابراين مديران نبايد هميشه درصدد اجتناب از فشار رواني برآيند، اگر فشار رواني را به نحو مناسبي كنترل كنيم حتي مي تواند چاشني زندگي مان باشد.

 

افسانه ي ۳) هر چه در سازمان مقام بالاتري داشته باشيد فشار رواني بيشتري خواهيد داشت:

 

معروف شده كه مديران رده بالا در رده‏ي نخست بيماران قلبي جا دارند. اما پس از ارائه نتيجه‏ي بررسي‏هاي شركت بيمه ي زندگي مترو پليتن مبني بر اين كه رؤسا و معاونين ۵۰۰ شركت بزرگ صنعتي در مقايسه با مديران متوسط همان شركت ها ۴۰ % كم تر احتمال داشت بر اثر حمله ي قلبي بميرند ترديدهايي در مورد اين فرض ايجاد شد. اين نتيجه گيري توسط داده هاي ديگري نيز تأييد مي شوند كه نشان مي دهند مديران متوسط در مقايسه با مسؤولان اجرايي ارشد بيشتر به زخم معده مبتلا مي شوند.

 

افسانه ي ۴) فشار رواني پديده اي مردانه است:

 

تا دهه ي ۱۹۸۰ ادبيات فشار رواني تقريباً فقط به «مردان تحت استرس» اشاره مي كرد. اگر  چه امروزه ديگر چنين تصور غلطي رايج نيست اما خوب مي داينم كه مردها بيش از زن ها دچار الكليسم، زخم معده ، سرطان ريه، خودكشي و بيماري هاي قلبي مي شوند. اما هم چنان كه بر تعداد زن ها در حرفه هاي مردانه افزوده مي شود ميزان بروز فشار رواني و بيماري هاي مرتبط با فشار رواني در زنان نيز افزايش مي يابد. در يك بررسي بر روي مديران مدرسه معلوم شد كه زنان مدير كمتر از مديران مرد خبر از فشار رواني مي‏دادند (گملش چن ترلي، ۱۹۹۲).

 

افسانه ي ۵) براي مقابله با فشار رواني فقط يك راه وجود دارد:

 

پژوهشگران هم به علايق عامه و هم به علايق دانشگاهيان و نيز به تحقيقات مفهومي و تجربي در زمي نه ي مقابله (با استرس) توجه كرده و آن ها را مورد بررسي قرار داده اند اما هنوز نمي توان به مسأله فرآيندهاي مؤثر مقابله پاسخي قطعي داد و با توجه به افزايش علاقه به بررسي فشار رواني مربيان چندان تعجب آور نخواهد بود كه بفهميم هنوز شيوه هاي دقيق مقابله مربيان با فشار رواني مورد بررسي قرار نگرفته‏اند (گملچ، ۱۳۷۵: ۳۳-۳۲).

 

۲-۱۱-      انواع مختلف استرس

 

فشار رواني ها انواع مختلفي دارند كه به انواع مثبت، منفي، خنثي، يو استرس، ديسترس، خفيف و شديد، حاد يا مزمن، فردي و يا جمعي، بيروني و دروني، كوتاه مدت و بلند مدت، عاطفي و جسمي، سازمان يافته و جانشين و اجتماعي و … طبقه بندي مي شوند كه در زير به آ نها اشاره مي شود (www.ravan.com).

 

«سليه» براي استرس‏هاي خوشايند كلمه ي فشار روحي خوب (يو ديسترس) را ابداع كرد. يو يك پيشوند يوناني است كه معناي خوب و مطلوب را مي دهد. فشارهاي روحي خوب «يو استرس» ما را وادار مي‏سازند كه در زندگي از خود، رشد و سازگاري نشان دهيم و راه حل هاي بديع بيابيم. كلمه ي رنج (ديسترس) به اثرات منفي فشار رواني اشاره دارد كه مي تواند انرژي حياتي ما را بيش از حد مصرف كند و يا حتي آن را به نابودي بكشاند. در بهترين حالت، سطح فشار رواني زندگي ما بايد جهت ايجاد انگيزه براي برآوردن نيازهايمان كافي باشد ولي در عين حال، فزوني آن، موجب اختلال در توانايي ما در رسيدن به حداكثر ظرفيت نگردد (هليز، ۱۳۸۴: ۱۴).

 

     

  1. فشار رواني مثبت يا سالم: فشار رواني در واقع جزء لاينفكي از زندگي است . همگي ما مجهز به «زنگ خطرهاي استرسي» هستيم كه موجب مي گردند كه ما در بسيار ي از شرايط به طور مؤثري از خود واكنش نشان دهيم. اگر فشار رواني وجود نداشت فعاليت هاي سازنده زيادي صورت نمي پذيرفت. هيجانات معمولي و احساسات لذت بخش مي توانند موجب فشار رواني و فشار گردند هر چند كه نشاط بخش هستند. اين نوع فشار رواني سالم و مثبت بوده و حائز اهميت است به شرط آن كه پس از آن شخص مجدداً به حالت استراحت و تمدد اعصاب بازگردد يعني پس از پيچ خوردن يا به اصطلاح كوك شدن بدن به سطح نرمال كاركرد فيزيكي خود بازگشته و فشار را بيشتر از زمان لازم در خود نگه ندارد.
  2.  

  3. فشار رواني منفي يا احساس پريشاني: ما معمولاً فشار رواني را با كلماتي همچون اضطراب، ناكامي، فشار و «تنش، فشار، درد» كه در آگهي هاي پرهياهو به آن بر مي خوريم، مرتبط مي دانيم. فشار رواني منفي كه از خشم يا ترس و خستگي روزمره نشأت مي گيرد و منشأ اين گونه هيجانات، و وضعيت هاي پر فشار، احساسات گره خورده به هم، تنش هاي عصبي و حوايج شخصي و ديگر رويارويي هاي ناخوشايند مي باشد ( Stress- anxiety.com).
  4.  

  5. فشار رواني خنثي: كلماتي مانند تغيير، مسأله، تعارض، بحران ، سرو صدا ، پول، انتقاد ، عدم توازن ، ايهام، غير منتظره بودن و … كلمات، نگرش ها و رفتارهايي است كه در ابتدا احساسات منفي را بر مي انگيزد اما بايد آن ها را خنثي بدانيم يعني اگر اين احساسات را به نحو مناسبي كنترل نماييم و ديدگاه محيطي در مورد آن ها اتخاذ كنيم حتي مي توانند تجارب مثبتي به شمار آيند. مثلاً تعارض ما را به ياد رويارويي هاي ناخوشايند با همكاران مي اندازد. در حالي كه اين رويارويي ها مي تواند باعث تغييرات مثبت، تخليه احساسات، نوآوري و خلاقيت هم بشوند. در اين مورد «تغيير» مي تواند مثال خوبي باشد زيرا در حد متوسط خود مي تواند چاشني زندگي باشد و در شكل افراطي خود موجب خشم، ناكامي و سر در گمي شود (ليبر[۱]، ۱۹۹۹: ۱۹۸).
  6.  

  7. فشار رواني هاي بيروني: منابع خارجي فشار رواني همه جا هستند هر روزه انواع مختلف فشار رواني را تجربه مي كنيم. زماني كه كليد را پيدا نمي كنيم، ترافيك سنگين مي شود يا ماشين لباسشويي خراب است. زماني كه با اين قبيل استرس‏هاي روزمره مواجه مي شويد مانند اين است كه آرام آرام مثل شمع ذوب مي شويد.
  8.  

  9. فشار رواني هاي دروني: به نظر مي رسد بيشتر فشار رواني ها را خودمان ايجاد مي كنيم. مثلاً سبك زندگي ضعيفي را انتخاب مي‏كنيم، ويژگي هاي شخصيتي فشار رواني آور داريم ، بر خودمان سخت مي گيريم، به دام ذهني غيرمولد مي افتيم، بسياري از ما به خودمان تلقين مي كنيم كه در اغلب موارد با ديگران قابل مقايسه نيستيم و هرگز در زندگي و شغل خود پيشرفت نخواهيم كرد.
  10.  

  11. فشار رواني هاي سازمان يافته: بدين معني كه با مشكلاتي مواجه مي شويد و هنگامي كه سعي داريد بر آن ها غلبه كنيد، تفكرتان ضايع شده در درون قوانين نظم ها و نوار قرمزي محبوس مي شويد.
  12.  

  13. فشار رواني هاي اجتماعي: فشار رواني هاي اجتماعي پايداري در زندگي افراد درست در لحظه اي كه فرد زندگي خود را شروع مي كند وجود دارند. فرد با خلق و خوي افراد ديگر، پرخاشگري و عصبانيت مواجه مي شود. البته در اين بين نبايد وقايع بزرگ زندگي را فراموش كنيم، زماني كه شغل خود را از دست مي دهيد، ترفيع درجه دريافت نمي كنيد، صاحب فرزند مي شويد، يا مرگ يكي از عزيزان خود را تجربه مي كنيد (تورگينگتون، ۱۳۸۳: ۲۲).
  14.  

  15. فشار رواني كوتاه مدت: اگر فشار رواني كوتاه مدت باشد معمولاً اشكالي بروز نمي كند، زيرا بدن شما بعد از آن فرصتي براي استراحت پيد ا مي كند. اين زماني اتفاق مي افتد كه فشار رواني بخشي از يك بازي، يك ورزش و يا حتي يك رابطه عاشقانه باشد. احساس هيجاني كه در اين موقع مي گيريد فشار رواني خوب است و از فعاليت‏هايي نشأت مي گيرد كه تحريك كننده اند و به اراده انسان پايان مي گيرند.
  16.  

  17. فشار رواني بلند مدت: اما اگر فشار رواني بلند مدت باشد و شما بر آن كنترلي ند اشته باشيد بدنتان فرصتي براي استراحت پيدا نمي‏كند و اثرات اين فشار رواني بد، خودش را نشان مي دهد قلب در نهايت يك عضله است، يك ماشين دائمي نيست ديري نمي پايد كه با ضربان جا افتاده و يا تندي ضربان قلب مواجه مي شويد و بعيد نيست كه روي قلبتان نيز درد بگيرد (كيس، ۱۳۸۰: ۱۹).
  18.  

  19. فشار رواني هاي خفيف: عبارتند از: ۱٫ از دست دادن اتوبوس، ۲٫ گم كردن بليط بخت آزمايي، ۳٫ تصادف حيواني با ماشين شما.
  20.  

  21. فشار رواني هاي متوسط: ديرتر از بين مي روند و مواجهه با آن ها سخت تر است: ۱٫ تدارك يك مراسم عروسي، ۲٫ دير به اداره رسيدن به طور مكرر، ۳٫ دوري موقت از همسر يا كودك.
  22.  

  23. فشار رواني هاي شديد و مزمن: ۱٫ مرگ همسر ياكودك، ۲٫ طلاق (اشاين متز، ۱۳۷۵: ۹).
  24.  

  25. فشار رواني هاي پنهان: اين فشار رواني با نشان ههاي زير مشاهد ه مي شود:

 

الف) وجود نشانه هاي مرضي بدون علت عضوي، ب ) عصبي بودن، ج ) خوب نخوابيدن، د ) عدم تمركز حواس، ه ) پس از مرگ يكي از عزيزان. در فشار پنهاني فرد بين مبارزه ناخودآگاه ما بين احساسات منفي و قضاوت شخصي كه غير قابل پذيرش هستند اسير شده، در نتيجه فرد از رفتار منفي گرايانه خود ناآگاه است.

 

     

  1. فشار رواني هاي آشكار: عامل فشار رواني آشكار، ارتباط بين عامل فشار روحي و واكنش فشار بسيار آگاهانه و آشكار است ولي روشن بودن آن عدم ادامه واكنش فشار روحي را تضمين نمي كند. بينش ناگهاني و اندوهناك مانند گرفتار آمدن در موارد كشمكش هاي ناخودآگاه ممكن است نتايج رضايت بخشي به بار آورد ولي در چنين مواردي نيز بصيرت داشتن كافي نيست، كنترل مؤثر فشار روحي معمولاً به تغيير رفتار شخص نيازمند است (شفر، ۱۳۷۵: ۲۸-۲۵).
  2.  

  3. فشار رواني حاد: «دي بيكه» فشار رواني حاد را به محور كورتيكوتروپ مربوط مي داند. كه راه‏هاي آوران به هيپوتالاموس بر حسب منشأ محرك، مسيرهاي گوناگوني پيدا مي كند.
  4.  

  5. فشار رواني مزمن: فشار رواني مزمن عبارت است از شرايط فشار رواني زاي دائمي به مدت چند ساعت، چند روز و يا چند هفته (سرما، كاهش فعاليت، محيط اظطراب زا و تراكم جمعيت) كه نمايانگر انگيزش بيش از حد و مداوم محور كورتيكوتروپ مي باشد. «جي دي بيكه» براي سهولت كار حد متوسطي از فشار رواني را در نظر مي‏گيرد و اصطلاح فشار رواني مزمن متناوب ر ا براي آن بر مي گزيند.
  6.  

  7. فشار رواني عاطفي: به شرايطي اطلاق مي شود كه در خانواده گفت و شنودهايي صورت بگيرد و يا يكي از بستگان يا عزيزان فوت شود (والراند، ۱۹۹۳: ۲۴۸).
  8.  

  9. فشار رواني محيطي: به حالاتي گفته مي شود كه فرد در معرض سرما ، گرما، سر و صدا يا عوامل ديگر كه شدت زيادي دارند قرار بگيرد.
  10.  

  11. فشار رواني فيزيو لوژيك: به شرايطي اطلاق مي شود كه غدد فوق كليوي مقدار زيادي از هورمون هاي استروئيد را وارد خون سازند كه طبق نظر هانس سليه اين هورمون ها براي حفظ حيات و صيانت ذات موجودات زنده از اهميت بسيار زيادي برخوردارند و مي توانيم ميزان اين ترشحات را عامل بسيار مهم و مؤثر در شدت فشار رواني تلقي كنيم (بنسن، ۱۳۷۷: ۶۶).
  12.  

  13. فشار رواني جانشيني: بعضي اوقات ما احساس فشار رواني مي كنيم حتي اگر مستقيماً درگير واقعه نباشيم، مانند زماني كه مي بينيم فردي درد مي كشد يا به بيماري درمان ناپذيري دچار است، امكان دارد با او همدردي كنيم و احساس آسيب پذيري به ما دست دهد.
  14.  

  15. اختلال پس از حادثه آسيب زا (ptsd): در گذشته اختلال پس از حادثه آسيب زا (ptsd) را نوعي پاسخ رواني نسبت به حوادث فشار رواني زاي فوق‏العاده (مانند اسارت در جنگ) به حساب مي آوردند، ولي بايد دانست كه اين ها حوادثي نيستند كه مي توانند نحوه گزينش فرد را به خود و جهان افراد به صورت دائمي تغيير دهند. امروزه با افزايش ناگهاني ميزان جرائم وحشيانه و
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.